آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

همیشه برای من یک سؤال وجود داشت که چرا فرآیند توسعه و رفاه در ایران این قدر کند و بی هدف طی می شود. این مسئله باعث شد تا رشته ام را به اقتصاد تغییر دهم و در کنار آن مطالبی از باقی شاخه های علوم انسانی و اجتماعی نیز مطالعه کنم. لُب مطلب، آنچه بدست آوردم این شعر حافظ بود که :
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
آنچه برای رفاه و توسعه بیشتر نیاز داریم درون دلها و مغزهای ما وجود دارد.
نمی دانم آنچه نوشته خواهد شد اثری هم خواهد داشت یا نه. اما در ریاضی یک تئوری داریم به اسم "اثر پروانه ای" که می گوید: بال زدن پروانه در یک قاره می تواند باعث بوجود آمدن یک گردباد در قاره ای دیگه بشود. امیدوارم این نوشته ها قادر باشند در آیندۀ خودمان و فرزندانمان مؤثر واقع گردند.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علم» ثبت شده است

۲۷
دی

ذهن و دل جامعه مثل یک مخزنه که با گذشت زمان انباشته از تجربه و علم و دانش میشه این دانسته ها بسته به تجارب میتونه درست یا غلط باشه. هر چی این مخزن انباشته تر میشه، روی نحوه دید افراد اون جامعه به دنیا و جهانبینیشون اثر میذاره. 

یک زیر شاخه ای از رشته اقتصاد وجود داره به اسم اقتصاد تکنولوژی و اختراعات. مهد این شاخه از اقتصاد در کشورهای اسکاندیناوی بوده. چرا که اونها بشدت بر روی خلاقیت ، نوآوری و پژوهشها سرمایه گذاری میکنند ، اما نتایج تجاری حاصل از اونها کمتر از کشورهایی مثل امریکا و ژاپن بوده و اونها طی این رشته ها مطالعه میکنند که چرا؟ مطالب حاصل از این پژوهشها میتونه خیلی کمک کننده باشه در درک اینکه چرا  علم و دانش در یک جامعه ای شکوفا میشه و پیشرفت میکنه، اما در جامعه دیگه راکد میشه یا دانشی که دارند کمکی به پیشرفت و توسعه اونها نمیکنه.


در واقع ما دوگونه علم داریم: اول علمی که قابل جمع آوریه و میشه اونو نگاشت و در قالب کتاب و جزوه و اینترنت و ... در همه جا گسترش داد. این نوع علم در همه جا وجود داره، بخصوص امروزه با وجود کامپیوتر و اینترنت در وسط صحراهای افریقا هم به آن دسترسی داریم. نوع دوم علم معروفه به علم درونی یا ضمنی ( Tacit knowledge). اون چیزی که در سینه های افراد وجود داره و سینه به سینه با همکاری مشترک و از طریق رابطه استاد_ شاگردی از یک فرد به فرد دیگه منتقل میشه. این علم قابل نگارش نیست و فقط بصورت تعلیم حضوری قابل انتقاله. مثلا اینکه یک فرد چطور بایست یک پیچ گوشتی رو در دستش بگیره و یک پیچ رو بپیچونه تا باز یا بسته بشه رو نمیشه تو کتاب درس داد، بلکه بایست با تمرین در محضر یک استاد اونو یاد گرفت. تا حالا کسی با خوندن کتاب یک موزیسین ماهر و یا ورزشکار حرفه ای نشده. در واقع بخش مهمتر دانش که باعث افزایش مهارتهای مختلف ما و همچنین افزایش خلاقیت و نوآوری و پیشرفت میشه همین دانش ضمنیه. و این دانش نه از طریق آموزش کلاسیک با کتاب و جزوه، که از طریق تمرین و کار مشترک با یک فرد خبره در اون کار بدست میاد.


تصویر کپی می باشد.


خوب این چه ربطی به توسعه یک کشور پیدا میکنه؟ یک بینش و راهکار طلایی در اختیار ما قرار میده. اینکه ارتباط داشتن با کشورها و فرهنگهای دیگه چقدر اهمیت داره. این اهمیت نه صرفا بخاطر مسایل اقتصادی و سیاسی که بخاطر انتقال علم و دانش ضمنیه. با دونستن این حقیقت میشه علت پیدایش خیلی از تمدنها و حرکتهای اجتماعی رو تحلیل کرد. اگه دقت کنید اغلب تمدنهای بزرگ دنیا بعد مهاجرتهای بزرگ اتفاق افتاد. مثلا تمدن ایرانی بعد از مهاجرت آریاییها به فلات ایران پایه گذاری شد و یا امریکا بعد از مهاجرت اقوام اروپایی به آن سرزمین بوجود آمد. اروپا بعد از ارتباطشون با مسلمونها طی جنگهای صلیبی از قرون تاریک وسطی دراومدند و به دوران رنسانس قدم گذاشتند. ایران در برخورد با روسیه در جنگهای ایران و روس در دوران قاجار بود که فهمید چقدر از دنیا عقبه و اولین جرقه های مدرنیزاسیون بعد از اون زده شد. و علت همه اینها چیزی نیست جز آموختن علم و دانش و تجربه بصورت حضوری و صورت به صورت و بعد تکامل و افزایش دادن مطالب آموخته شده. برای همین کشورهایی که عزلت نشینی کنند و از قافله و صحنه تکافو و رفت و آمد و ارتباطات تجاری، مالی، صنعتی، علمی ، فرهنگی و سیاسی دور بیوفتند، حتی اگه در بالاترین سطح توسعه و پیشرفت هم که باشند بتدریج راکد شده و عقب می افتند. با دونستن این مطالب اکنون میشه راحتتر درک کرد که چرا در کشورهای پیشرفته اینقدر به نسبت، راحت و به تعداد زیاد به افراد، نژادها و ملیتهای دیگر اجازه ورود و کار داده میشه. هیچوقت دقت کردید چرا مثلا کشوری مثل امریکا علاوه بر برنامه پذیرفتن مهاجرین با مهارتهای خاص و بالا ، یک برنامه پذیرش مهاجرین بصورت قرعه کشی داره؟ این افزایش ارتباطات و تنوع فرهنگی در یک جامعه معجزه ها میکنه.

۰۴
دی

قبل اینکه شروع کنم به اینکه چرا به پیش نمیریم و اینقدر حرکت ما کنده بایست یسری واژه ها رو تعریف کرد. واژه هایی چنان روشن که فکر میکنیم تعریفشونو بلدیم. اما موضوع اینه که هر کسی تعریفی برای خودش داره و این ما رو گمراه میکنه، چون راجع به یک کلمه صحبت میکنیم ولی مفهوم ذهنی های متفاوتی مورد نظر ماست. 

 

در ضمن نیاز داریم یک دید از بالا هم داشته باشیم. یعنی مسائل رو از بالا ببینیم تا گمراه نشیم. یکی از مشکلات متخصصین و تحلیلگران تو ایران اینه که اینقدر در گیر جزئیات و فرمولها و ریاضی کار میشن که اصل و هدف و کلیت بحث رو فراموش می کنن.

 

اما نقطه شروع بحثم رو میذارم رو تعریف دانش. اینکه دانش چیه و به چه دردی میخوره. فایدش اینه که باعث میشه هدف و مقصود از تموم صحبتهایی که بعدا میکنیم رو درک کنیم. اینکه برای چی میخوایم به این تحلیل برسیم که چطور بایست راه خود را بسوی آینده بسازیم.

 

دانش قدرت تحلیل روابط علت و معلولی بین پدیده های جاری هستش، که به منظور پیش بینی آینده و کنترل آنها به سمت دلخواه ازش استفاده میشه.

در نتیجه در فرآیند دانش و دانش آموزی چند چیز اتفاق میوفته که بدون اونها کار ما بی نتیجه خواهد بود: اول اینکه مکانیسم علت و معلولی بین دو یا چند پدیده رو درک و تحلیل کنیم. بعد اینکه بتونیم از اون دانسته ها در پیش بینی آینده مون استفاده کنیم. اگه خوب بود که فبها ، اما اگه خوب نبود، از اون دانسته ها استفاده کنیم تا آیندمون رو به اونجایی که دلمون میخواد تغییر بدیم.

 

عکس کپی می باشد.

 

یک نکته ای که وجود داره اینه که دانش بمعنی مجموعه دانسته هایی که در کتابهایی مانند کتابهای دانشگاهی و مرجع هست ولا غیر، اصلا وجود نداره. اونچه که هست تجربه هست. تجربه هزاران سال زندگی بشر که با سعی و خطا بدست اومده و در رشته های مختلف طبقه بندی شده است. تازه در همینها هم کلی ایراد و اشتباه هست که بتدریج دارن کامل میشن. در واقع حجم دانسته های ما نسبت به ندانسته ها و بد دانسته ها تقریبا هیچه. اما حرکت و تکامل ادامه داره. 

 

حال سوال اینجاست که خوب اگه همش تجربه هست، وقتی صحبت از دانش میکنیم دقیقا منظورمون چیه؟ بعلاوه فرق بین دانش و علم در چیست؟ در واقع دانش حاصل روش علمی در تجربه هست. اما روش علمی در تجربه چیه؟ موضوع اینه که در آن واحد بر روی هر معلولی ممکنه چندین عامل اثر بذارن که به دلایل مختلف نشه اثر هر یک رو تحلیل کرد، اندازه گرفت و حتی خیلی وقتها دید. اینه که در روش علمی ما یک محیط آزمایشگاهی درست میکنیم. بعد همه علتهایی رو که درک میکنیم و میبینیم و میتونیم، ثابت نگه میداریم و فقط به یک علت اجازه میدیم تغییر کنه. اونوقت اثرشو رو معلول مشاهده و اندازه گیری میکنیم. اینطوری احتمال و فقط احتمال  خطای ما تو مشاهده و تحلیل نسبت به یک تجربه معمولی و در زندگی عادی کمتر میشه. یک چیزی که بایست دقت کرد اینه که این تجربیات در روش علمی به شیوه استانداردی نگاشته میشن تا هر کسی بتونه در هر جای دنیا اونها رو بارها و بارها تجربه و نتایج بدست اومده رو با دیگران مقایسه کنه. و همه اینها باعث میشه تا علاوه بر اصلاح سریع اشتباهات ما در مشاهده و نتیجه گیری، دانش ما بصورت تصاعدی در دنیا رشد کنه و به تکامل برسه.