برچسبهای مختلفی که بر
روی اجناس گوناگون دیده میشود، صرفا مبلغ یک کالا نیستند و کاربردهای دیگری نیز
دارند. بزرگترین کاربرد برچسب قیمتهای یک کالا، مانند کیلوترشمار در یک اتومبیل می
باشد، در یک اتومبیل کیلوتر شمار نشان میدهد که با چه سرعتی حرکت می کند، در نتیجه کی نیاز به گاز و کی نیاز به ترمز می باشد. به این وسیله حرکت اتومبیل
کنترل می شود. در اقتصاد نیز قیمت هر کالا نشان دهنده فراوانی آن کالا در بازار می
باشد. تولید کنندگان و سرمایه گذاران به وسیله آن متوجه می شوند که آیا نیاز به سرمایه
گذاری و افزایش تولید وجود دارد یا خیر؟ در صورتی که قیمت یک کالا شروع به کاهش
کند نشان دهنده این واقعیت است که تولید یک کالا نسبت به مصرف آن زیاد شده در
نتیجه تولید بایست کاهش یابد، سرمایه گذاران نیز نسبت به سرمایه گذاری در تولید آن
کالا بیشتر تامل خواهند کرد. اما وقتی قیمت یک کالا شروع به افزایش کند نشان دهنده
آن خواهد بود که کمبود کالا در جامعه وجود داشته پس تولیدکنندگان تولید خود را
افزایش داده و سرمایه گذاران نیز در افزایش سرمایه گذاری کمتر صبر خواهند کرد.
دقت کنید این مسئله جدای
از افزایش قیمتها بخاطر تورم می باشد. تورم در واقع کاهش ارزش پول رسمی کشور بوده
در نتیجه برای تهیه تمام کالاها بایست پرداخت بیشتری انجام داد. اما وقتی کمبود
کالا اتفاق بیافتد، باقی کالاها و خدمات تغییر قیمتی نخواهند داشت و فقط قیمت آن
کالای مخصوص است که بسرعت افزایش می یابد. یکی از مشکلات تورم آنست که
تولیدکنندگان و سرمایه گذاران را به اشتباه انداخته و حساسیت نسبت به قیمت را کاهش خواهد داد: اینکه
وقتی قیمت کالایی زیاد می شود، معلوم نیست آن افزایش به دلیل کمبود تولید و یا
کاهش ارزش پول می باشد.
از طرف دیگر وقتی دولت
تولیدکنندگان و فروشندگان را مجبور به تثبیت قیمت می کند و به آنها اجازه تغییر
قیمت نمی دهد مانند آنست که شما کیلومتر شمار یک اتومبیل را بدون توجه به سرعت
خودرو روی یک عدد ثابت کنید. یعنی چه ایستاده باشید چه با 150 کیلومتر در ساعت راه
بروید کیلومتر شمار ماشین مثلا سرعت 80 کیلومتر در ساعت را نشان بدهد. در این حالت این تثبیت نه تنها کمکی به راننده
نکرده بلکه به احتمال زیاد باعث گیج شدن راننده و ایجاد حادثه خواهد شد. بطور مشابهی تثبیت قیمت از طرف دولت
بازیگران اقتصاد را گیج کرده و یا باعث مازاد تولید و ورشکستگی تولید کنندگان از
یک طرف و یا کمبود تولید و کاهش رفاه از طرف دیگر خواهد شد.
از طرف دیگر وقتی دولت تولیدکنندگان و فروشندگان را مجبور به تثبیت قیمت می کند و به آنها اجازه تغییر قیمت نمی دهد مانند آنست که شما کیلومتر شمار یک اتومبیل را بدون توجه به سرعت خودرو روی یک عدد ثابت کنید. یعنی چه ایستاده باشید چه با 150 کیلومتر در ساعت راه بروید کیلومتر شمار ماشین مثلا سرعت 80 کیلومتر در ساعت را نشان بدهد. در این حالت این تثبیت نه تنها کمکی به راننده نکرده بلکه به احتمال زیاد باعث گیج شدن راننده و ایجاد حادثه خواهد شد. بطور مشابهی تثبیت قیمت از طرف دولت بازیگران اقتصاد را گیج کرده و یا باعث مازاد تولید و ورشکستگی تولید کنندگان از یک طرف و یا کمبود تولید و کاهش رفاه از طرف دیگر خواهد شد.
تصویر کپی می باشد.
دقت کنید دو مبحث راجع
به تغییر قیمتها داریم: یکی افزایش قیمت ها و دیگری آزاد کردن قیمت هاست. این دو
مقوله با هم فرق دارند. وقتی دولت بنزین 100 تومان را به 1000 تومان تغییر می دهد
این افزایش قیمتها و نه آزاد کردن قیمت هاست. در فرایند آزادسازی قیمتها، نرخی
تعیین نمی شود و این بازار است که تعیین کننده آن می باشد، خواه افزایش یابد، خواه
کاهش و یا دائم در تغییر باشد. در اغلب کشورهای وارد کننده نفت خام مشاهده می شود
که قیمت بنزین بنا به قیمتهای جهانی نفت خام به روز تغییر می کند. به این شرایط
آزاذ بودن قیمت ها گفته میشود. متاسفانه در ایران افزایش قیمتها بنام آزادسازی
قیمتها معرفی و شناخته می شود، در نتیجه نتایج نامطلوب آن بعنوان ایرادات سیستم
بازار آزاد در نظر گرفته می شود. در حالیکه این اشتباه بسیار غلط انداز بوده و
خیلی بایست دقت کرد که این دو عبارت ربطی به هم ندارند.
وقتی قیمت کالایی از طرف
دولت ثابت نگهداشته شود، تولیدکنندگان برای افزایش سود ناشی از فعالیت خود (و یا
دوری از ضرر و زیان) به کاهش کیفیت روی می آورند و این به کاهش رفاه جامعه خواهد
انجامید. کاهش کیفیت خیلی از کالاها نظیر شیر خوراکی، نان، خودرو و داروها در کشور
در همین راستا می باشد. وقتی قیمت ثابت نگهداشته شود، کیفیت به پای آن قربانی
خواهد شد.
اما از طرف دیگر آزاد
سازی قیمتها باعث می شود یک رنج وسیعی از قیمت_ کیفیت در بازار هر کالایی ایجاد
شده و هر تولید کننده ای با توجه به بازاریابی خود یک سطح از قیمت و کیفیت را در
بازار ارائه دهد که این خود به افزایش قدرت انتخاب مصرف کننده و افزایش رفاه جامعه
از یک طرف و گشوده شدن بازارهای نیش (تخصصی) و افزایش تولید و ایجاد فرصتهای
سودآوری و افزایش اشتغال خواهد انجامید. در امریکا آزاد سازی قیمتهای بلیط هواپیما
و حذف قوانین زائد باعث شد تا اشتغال در این بخش از سال 1976 تا 1986 یعنی ده سال
نزدیک به 40 درصد افزایش یابد.
در دنیا از سیاستهای
قیمت گذاری دولتی، اغلب در کالاها و خدماتی استفاده می شود که در درجه اول
استراتژیک بوده و در درجه دوم حالت انحصاری داشته باشد. مثلا فرض کنید فقط یک شرکت
مخابرات در کشور وجود داشته باشد. چون مردم به خدمات این شرکت نیاز حیاتی دارند،
دولت قیمت خدمات آن شرکت را تثبیت کرده و اجازه نمی دهد تا آن شرکت از موقعیت
انحصاری خود، جهت سودآوری بیش از حد سوء استفاده نماید.