آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

همیشه برای من یک سؤال وجود داشت که چرا فرآیند توسعه و رفاه در ایران این قدر کند و بی هدف طی می شود. این مسئله باعث شد تا رشته ام را به اقتصاد تغییر دهم و در کنار آن مطالبی از باقی شاخه های علوم انسانی و اجتماعی نیز مطالعه کنم. لُب مطلب، آنچه بدست آوردم این شعر حافظ بود که :
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
آنچه برای رفاه و توسعه بیشتر نیاز داریم درون دلها و مغزهای ما وجود دارد.
نمی دانم آنچه نوشته خواهد شد اثری هم خواهد داشت یا نه. اما در ریاضی یک تئوری داریم به اسم "اثر پروانه ای" که می گوید: بال زدن پروانه در یک قاره می تواند باعث بوجود آمدن یک گردباد در قاره ای دیگه بشود. امیدوارم این نوشته ها قادر باشند در آیندۀ خودمان و فرزندانمان مؤثر واقع گردند.

۴۲ مطلب با موضوع «نهادها» ثبت شده است

۰۳
دی

خوشحالم که اعلام کنم در 6 سالگی تولد وبلاگ آینده ما بر اساس بخشی از مطالب ارائه شده اینجا و پس از پیگیری های زیاد، کتاب شرح و نقدی بر "اقتصاد ما" با کمک و همت انتشارات "بهمن برنا" چاپ شد و در کتابفروشی های کشور در دسترس عموم علاقمندان قرار گرفته است. این کتاب همانطور که از اسمش پیداست شرح و نقدی است بر کتاب "اقتصادنا" که در دهه 60 میلادی توسط "محمدباقر صدر" نوشته شد که ارائه ای بوده است بر تبیین و روشن کردن مبحث اقتصاد اسلامی. کتاب اقتصادنا و نظریات صدر در واقع روشن کننده نوع جهانبینی و نحوه استدلالی است که بعد ها جلوه خود را در وجوه اقتصادی قانون اساسی جمهوری اسلامی نشان داد و درک آن به فهم عمیقتر آنچه که امروز در اقتصاد کشورمان می گذرد کمک می کند.

 

کتاب شرح و نقدی بر

 

مطالعه این کتاب را به عموم دوستانی که علاقمند به موضوعات اقتصادی، سیستم های اقتصادی، توسعه و اقتصاد اسلامی هستند توصیه می کنم.

برای شناخت بیشتر از موضوع کتاب و فهرست مطالب آن میتوانید اینجا  مطالعه کنید.

 

این کتاب را می توانید بصورت آنلاین از فروشگاه های کتاب وب ، ایران کتاب، آدینه بوک، موسسه گسترش فرهنگ و مطالعات ، نهنگ ، ایده بوک ، کتاب آنلاین چشم انداز و همچنین ریرا بوک  تهیه فرمایید.

۲۱
اسفند

از آخرین باری که مطلب گذاشتم چندین ماه گذشته و علتش آن بود که علاوه بر مشغله هایی که برای من بوجود آمد، کشور نیز دچار شرایطی شد که تمرکز جامعه را از بین میبرد و هنوز درگیر ویروس کرونا هستیم که همه توجه ها بسمت آن می باشد در نتیجه بحثهای ما بنوعی فرعی حساب میگردند.

در طول این مدت شروع کردم به مطالعه و نقد کتاب "اقتصاد ما" اثری از آقای محمدباقر صدر از علمای سرشناس شیعه که در سالهای 1960-1961 نگاشته شده و در سال 1982 در ایران ترجمه و منتشر گردید. موضوع کتاب در زمینه مبانی و اصول اقتصاد اسلامی بوده و هنوز بعنوان یک کتاب مرجع در این زمینه در دانشگاهها مورد توجه قرار میگیرد. اهمیت کتاب در این است که سیستم اقتصادی جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی از روی این کتاب الگو برداری شده و مورد استفاده قرار گرفته، در نتیجه نقد این کتاب می تواند به نوعی علل تئوری و سیستماتیک مشکلات و معضلات اقتصادی ما را مورد توجه قرار دهد. یکی از نکات عجیب آنست که با یک جستجوی ساده در نت متوجه می شوید این کتاب تا کنون نقد جدی ای نداشته و از سال نگارش آن تا کنون کسی به چشم داوری آنرا مطالعه نکرده (حداقل من ندیدم و پیدا نکردم) و تمام مطالب مرتبط با آن از دید تفسیر و حاشیه نویسی بر آن بوده است. شاید اگر در همان سالهای اولیه کسی مطالب کتاب را بدقت خوانده و نقد می کرد امروز درگیر خیلی از مشکلات اقتصادی نبودیم.

 

کتاب در دو جلد نگارش شده؛ جلد اول به نقد سیستمهای اقتصادی مارکسیستی و سرمایه داری پرداخته و در انتها نکاتی در مبانی اقتصاد اسلامی ارائه داشته است. در جلد دوم با شرح روش شناسی و متدولوژی در شناخت و کشف اقتصاد اسلامی از روی منابع اسلامی شروع شده و اصول مختلفی را که میتوان از متون استخراج کرد بیان نموده است. 

 

نتیجه گیری نهایی کتاب بطور خلاصه مبنی بر اصالت کار در اسلام بوده که باعث میشود محصول نهایی از آن فردی باشد که کار و تولید آنرا به عهده داشته است. از نظر سیستمی هم به این نتیجه رسیده است که مالکیت در اسلام بصورت مختلط بوده و ترکیبی از مالکیت دولتی، خصوصی و عمومی می باشد با این تصویر که بخش اعظم فعالیتهای بزرگ اقتصادی تحت قیومیت، مالکیت و کنترل حکومت بوده و بخش خصوصی فقط می تواند در بخشی از صنایع و خدمات غیر موثر و کوچک مالکیت داشته باشد و آنهم تحت کنترل مطلق حکومت و حکومت می تواند هر طور که صلاح دید در فعالیتهای آنها دخالت کرده و آنها را محدود نماید.

 

من بشخصه با بخشی که مربوط به نقد اصول مارکسیستی و سوسیالیستی می شود کاری ندارم چرا که به لحاظ تجربی و تئوری این سیستم دچار تناقضهای ذاتی بوده و شکست خورده است. لذا صحبت کردن راجع به این بخش زیاد موثر نمی باشد. اما بخشهایی که مربوط به نقد بر سرمایه داری و ارائه اقتصاد اسلامی می باشد را مطالعه و نقد کردم که در بخشهای آتی بتدریج آنها را بازگو میکنم.

جناب صدر در این کتاب بیش از آنکه در پی شناخت حقیقت و ارائه مدلی صحیح از اقتصاد اسلامی باشد، بدنبال ایجاد یک هویت مستقل بنام اسلام در هنگامه جنگ سرد و اوج فضای "بازگشت به خویشتن" بوده است تا این مدل را آلترناتیوی مستقل در تضاد با سرمایه داری نشان دهد. اگر بخواهم نقدهای مرتبط را بطور کلی طبقه بندی کنم آنها در سه طبقه بزرگ گروه بندی می گردند: نقد بر روش شناسی و متدلوژی تحقیق و نحوه ارائه و نگارش مطالب کتاب که شامل روشهای منطقی و استدلالی نیز می شود. دوم ایراداتی که مرتبط با عدم مشاهده صحیح پدیده های اقتصادی و عدم تطبیق مقتضیات شرایط زمان و مکانی احکام نسبت به شرایط عصر حاضر است. و سوم بر میگردد به ایراداتی که مرتبط با عدم درک صحیح علم اقتصاد در عصر حاضر و همچنین نتیجه گیری های نادرست در اقتصاد اسلامی می باشد. 

در بخشهای آتی به تدریج هر بخش از این ایرادها بیشتر شرح و توضیح داده می شوند. با کلیک بر روی هر سرفصل می توانید مطالب آنرا مطالعه فرمایید.

 

فهرست :

فصل اول : روش شناسی

روش شناسی (1)
تعریف واژه ها
منابع و رفرنس ها
استدلال، اثبات و ادعا
تناقض های استدلالی
ایجاد هویت مستقل
دانش، علم و سیستم
آسیب شناسی روش شناسی فقه شیعه


فصل دوم: عدم مشاهده صحیح پدیده ها و عدم تطبیق با شرایط امروز جامعه 


پول
چرخۀ اقتصادی
مالکیت و سرمایه داری
مالکیت معادن
اصالت کار
توزیع پس از تولید
دوباره پول


فصل سوم: نگرش به سیستم سرمایه داری 

 


فصل چهارم: نقد نظریات صدر در اقتصاد اسلامی 


پیش گفتار
هدف اقتصادی اسلام
رابطه جهانبینی و سیستم اقتصادی
هماهنگی بین زیر سیستم ها
اقتصاد اسلامی جزو اقتصاد دستوری می باشد
در مفهوم حق مالکیت
به رسمیت شناختن سود شخصی
عوامل تولید
دارایی، ثروت و سرمایه
تولید
پول، مبادله و گنج اندوزی
ربا و بهره
مخاطره و نااطمینانی
عدالت
ارتباط بین شکل تولید و توزیع
توزیع
معنی رفاه
آزادی اقتصادی و حد دخالت دولت در اقتصاد
نظر اسلام نسبت به مشکلات اقتصادی

 

این کتاب را می توانید از فروشگاههای آنلاین کتاب در انتهای این پست تهیه فرمایید.

۰۶
شهریور

در یکی از پستهای تلگرامی آقای ایرانمهر داستانی نقل شده از هرودوت درباره بحثهایی که بین نجبا بعد قیامی سیاسی برای کنترل اداره سیاسی کشور شده است. کاری به اینکه چه نتیجه ای گرفته اند ندارم. فقط همینکه در 2500 سال پیش افرادی راجع به این مسائل فکر میکرده اند و صحبت میشده کافی است تا علت تسلط و قدرت هخامنشیان را دریابیم. همیشه اعتقاد داشته ام که یک حکومت قوی از دل ملتی ضعیف نمی تواند بوجود بیاید و هر حکومت قوی ای حتما بر شانه های مردمی بسیار قوی و دانا و فرهنگی پیشرو سر برآورده است. بحث هایی که در ادامه می آید حتما دارای پشتوانه علمی و فضای فکری ای بوده که در جامعه رواج داشته و این مسئله برای 2500 سال پیش بسیار بسیار پیشروانه بوده است:

...پنج روز پس از استقرار آرامش، هفت نجیب زاده که علیه "گئومات"قیام کرده بودند، شورایی برای بحث در پیرامون وضع آتیه کشور تشکیل دادند. نطق های آنان به نظر بعضی یونانیها باورنکردنی می آید ولی این امر از حقیقت بودن آن چیزی نمی کاهد.
«اوتانوس» نجبای پارسی را تشویق کرد تا قدرت حکومت را در اختیار عموم مردم گذارند. وی اظهار داشت: «به نظر من بعد از این نباید اداره کشور را به یک فرد واحد تفویض نمود. سلطنت مطلقه نه خوشایند و نه دلپذیر است. بر شما معلوم است که کمبوجیه تا چه حد گستاخ شده بود و نیز گستاخی گئوماتای غاصب (بردیا) را خودتان آزموده اید. چگونه می توان سلطنت مطلقه را یک حکومت خوب دانست. سلطان هستید هر چه میخواهد، میکند بدون اینکه درباره اعمال خود به هیچ مقامی گزارش دهد. پرهیزگارترین مردم، اگر به این مقام عالی برسد، بزودی تمام صفات حسنه خود را از دست خواهد داد ولی در حکومت دموکراتیک چنین نیست.

اولا آن را «ایزونوسی» می گویند که به معنی تساوی قوانین و توزیع مساوی عدل و داد است؛ این زیباترین نامهاست. ثانیا در حکومت دموکراتیک هیچیک از بینظمی هایی که باسلطنت مستبده ملازمه دارد بوجود نمی آید. قاضی در آنجا با قرعه انتخاب می شود. سازمان های اداری باید حساب پس بدهند و همه محاسبات به نحو علنی به عمل می آید. بنابراین من عقیده دارم که حکومت دموکراتیک را برقرار نماییم، زیرا همه چیز ناشی از مردم است.»

 

تصویر کپی می باشد.

 

پس از آنکه سخن اوتانوس به پایان رسید، «مکابیز» آغاز سخن نمود و نجبای پارسی را به انتخاب اولیگارشی (یعنی حکومت چند نفری ) دعوت کرد. وی گفت: «من با اوتانوس در مخالفت با حکومت استبدادی همداستانم و آنچه را وی دراین باره گفت تأیید می کنم ولی هنگامی که ما را تشویق کرد که حکومت را به دست مردم بسپاریم، از راه صواب خارج شد. هیچ چیز نامعقولتر و گستاختر از یک جمع مخرب و زیانبخش نیست. آیا چیزی تحمل ناپذیرتر از این وجود دارد که برای اجتناب از گستاخی یک سلطان مستبد، خود را تابع ظلم و استبداد مردمی لجام گسیخته سازیم ! اگر شاه دست به اقدامی برند، از روی اطلاع است؛ مردم برعکس، نه عقل دارند نه شعور. واقعا هم چگونه مردمی که نه تعلیماتی دیده و نه دارای قوه تمیز هستند، می توانند عقل و شعور داشته باشند. این مردم چشم و گوش بسته و بدون قضاوت خود را در هر امری وارد می کنند؛  بهتر است بجای توصیه دشمنان پارس،به حکومت دموکراسی افراد پاکیزه را انتخاب کنیم و حکومت را به آنان بسپاریم.

پس از پایان سخن کابیز، «داریوش» آغاز سخن کرد و چنین گفت: نظریاتی که مکابیز برضد دموکراسی بیان کرد، به نظر من درست و پرمعنی بود ولی نظریاتی که به سود حکومت اولیگارشی بیان نمود، درست نیست. اگر هر سه نوع حکومت قابل پیشنهاد یعنی دموکراسی، اولیگارشی، و سلطنتی به حد کمال خود برسند، به نظر من، حکوست سلطنتی بر دو نوع حکومت دیگر بسیار مرجح است. زیرا بطور قطع، هیچ حکومتی بهتر از حکومت فرد واحد نیست؛ درصورتی که آن فرد صالح و خیراندیش باشد. چنین فردی قادر است بر اتباع خود به نحوی حکومت کند که قابل ایراد نباشد. مذاکرات صورت مخفی دارد و دشمنان هیچگونه اطلاعی از آن حاصل نمی کنند، اما در حکومت اولیگارشی چنین نیست. از طرف دیگر هنگامی که حکومت و فرمانروایی با مردم باشد، محال است بی نظمیهای بیشماری در کشور اتفاق نیفتد. همینکه فساد برقرار شد این امر هیچگونه کینه و نفرتی بین افراد رذل و شریر ایجاد نمی کند و برعکس، آنان را با رشته های دوستی، صمیمانه متحد می سازد. زیرا آنها که کشور را بر باد می دهند با هماهنگی کار می کنند و از یکدیگر متقابلا حمایت می نمایند. این افراد مرتبا به تبهکاری ادامه می دهند تا زمانی که شخصیتی بزرگ برخیزد و آنان را سرکوب نماید و سلطه خود را بر مردم مستقر سازد. 
ولی در خاتمه، برای آنکه در یک جمله حق مطلب را ادا کنم، از شما سؤال می کنم: آزادی ما از کجا آمده است؟ این آزادی را از چه کسی گرفته ایم؟ از مردم، از اولیگارشی، یا از سلطان؟ بنابراین چون صحیح است که فرد واحد ما را از اسارت نجات داده، به عقیده من باید حکومت فرد واحد را بپذیریم. بعلاوه ما نباید قوانین کشور را هنگامی که این قوانین خردمندانه است، لگدمال کنیم. این کاری است خطرناک .»

به این ترتیب همه راه ها پیشنهاد شد و نظر داریوش از طرف چهار نفر دیگر که تا کنون اظهاری نکرده بودند، تصویب شد. همچنین تصمیم گرفتند آنکه اسبش در طلوع خورشید زودتر شیهه بکشد، به پادشاهی برگزیده خواهد شد اما آنکه از حکومت مردم سخن گفته بود مایوسانه کنار کشید و داریوش پادشاه شد.

تاریخ هردوت .ج 3. ترجمه محمد حسین تمدن

@sahandiranmehr

۰۳
شهریور

آزادی فقط به این معنا نیست که یک فرد هم فرصت و هم مسئولیت انتخاب را دارد، همچنین بدین معناست که او باید عواقب اقداماتش را بپذیرد. آزادی و مسئولیت پذیری جدایی ناپذیر هستند.

فردریش فون هایک

 

تصویر کپی می باشد.

۲۴
مرداد

در بخشهای قبلی مقاله ای را از داگلاس نورث گذاشته بودم که تشریح کننده نوع ظالمانه ای از سیستم های حکومتی بود که به آن کلپتوکراسی اطلاق می شود. در واقع اگر کتاب انسان و  انتخاب دشوار را مطالعه کرده باشید، بر پایه مثلث کارپمن متوجه می شوید این بخش از سیستم حکومتی متناظر با نقش "آزارگر" در آن تئوری می باشد. در مقاله قبلی از فرهاد قنبری در ارتباط با جامعه قیم طلب به روشنی شرح داده شد که این جامعه قیم طلب است که پذیرنده نقش آزارگری یک فرد یا گروه در حکومت می شود و خود را در نقش "قربانی" می پذیرد. و در این بین افرادی نیز خود و زندگیشان را برای آزادی و بهبود زندگی "قربانی" ها فدا می کنند و نقش "ناجی" را می پذیرند. طبق این تئوری هر سه بعد این مثلث به بیماری مسئولیت گریزی دچار شده اند و باید برای رهایی این افراد از این مشکل چاره اندیشی کرد. اینکه چگونه باید این مشکل حل شود به تخصص رشته های روانشناسی، جامعه شناسی و روانشناسیِ اجتماعی نیاز دارد، اما در نشانه های آن که همچین جامعه ای دچار مسئولیت گریزی شده است شکی وجود ندارد. و این مسئولیت گریزی توضیح دهنده  خیلی از شکستهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در جامعه ما از زمان مشروطیت به بعد می باشد.

 

تصویر کپی می باشد.

۲۴
مرداد

اگر به کنشگری سیاسی در ایران نگاهی اجمالی داشته باشیم، متوجه این مسئله می شویم که اکثریت مردم ایران نگاهی ماقبل مدرن و پدرسالارانه به حاکم و سیاست مدار دارند و در دنیای ذهنی خود رابطه شهروند با حاکم و نظام سیاسی را رابطه ای از جنس رابطه بنده و معبود یا عاشق و معشوق تصور می کنند. این نوع نگاه تقریبا در بین تمامی مردم وجود دارد و تفاوتی میان حامی وضع موجود یا مخالف سیستم حاکم وجود ندارد. به عنوان مثال سلطنت طلب امروز نه حامی اصول سلطنت مشروطه، بلکه حامی شاهزاده ای منزه با اختیارات تام است که قرار است در جایگاه "پدر ملت " ظهور می کند و کسی حق کوچکترین نقدی به کردار و عملکرد او ندارد‌. در این دیدگاه سوژه سلطنت طلب نه سوژه ای آگاه که خود را حامی یک نوع خاص نظام سیاسی می داند، بلکه فردی ذوب شده و مستهلک در شخصی به نام شاه و شاهزاده است. 
این نوع نگاه در بین تمام نیروهای سیاسی حاضر در عرصه سیاسی ایران در یک قرن اخیر قابل مشاهده است. از حامیان و اعضاء مجاهدین خلق تا... حامیان احمدی و.... به جریان سیاسی مورد حمایت خود نه به عنوان یک امکان سیاسی در جهان مدرن بلکه به عنوان منجی و پدرسالار می نگرند و رهبر یا رهبران گروه، فرقه یا حزب خود را افرادی منزه و قهرمانی معصوم می پندارند که قرار است همچون کاوه آهنگر درفش کاویانی خود را برافراشته و سفره عدالت و آزادی و خیر همگانی را بگستراند.

 

تصویر کپی می باشد

این شیوه نگاه به سیاست باعث ایجاد و بازتولید نظام سیاسی می شود که در ادبیات سیاسی از آن به عنوان نظام پاتریمونیال یا پدر شاهی یاد می شود. حکومت پاتریمونیال گونه ای از حکومت است که در آن دست طبقات و اقشار مختلف جامعه از قدرت کوتاه است و حاکم می تواند جان و مال و کار افراد... را بدون هشدار قبلی از آنان بگیرد. در این نظام سیاسی وفاداری ارتش به حاکم است نه به کشوری که در آن زندگی می کنند. 
در نظام پاتریمونیال تفکیک حوزهٔ خصوصی و عمومی معنایی ندارد و میان منافع شخصی صاحب منصب و منافع عمومی که به نحوی با منصب او ارتباط داشته باشند تمایزی وجود ندارد. در چنین نظامی شایسته‌سالاری معنی ندارد و تنها وفاداری فرد به صاحب‌ منصب بالاتر و شخص حاکم یا پدرسالار معیار گزینش و انتخاب افراد است.
حکومت پاتریمونیال فاقد دستگاه اداری و دولت به معنای مدرن است و علارغم ظاهر امروز آن ، نوعی حکومت خان‌ خانی و ملوک الطوایفی در جریان است.  نظام پاتریمونیال گرچه در ظاهر تمام مولفه های دولت مدرن را داراست اما در واقع میزان ارادت به شخص حاکم عامل اصلی توزیع قدرت و شکل دهی به ساختار سیاسی به شمار می رود.

این شیوه حکومت در واقع برداشت اکثریت مردم از سیاست و حکومت داری است و بر اساس چنین الگویی است که بسیاری معتقدند افراد حق انتقاد از کسی که به او رای داده و را انتخاب کرده اند ندارند.

نگارنده: فرهاد قنبری

برگرفته از پیج تلگرامی:

https://t.me/tahlyleejtemaaey

۲۳
مرداد

دقت در فرهنگ کمبریج به معنی کیفیتِ مواظب (Carefull) و دقیق بودن (Accurate) می باشد. در فرهنگ دهخدا دقت بعنوان باریک شدن، باریکی، ظرافت و نازکی و باریکی از هر چیز ودشواری، نازکی، باریک بینی،  نکته بینی،  نازک اندیشی و توجه کامل معنی شده است. در نتیجه دقت فکر بمعنی نازک اندیشی و باریکی اندیشه بوده و  دقت نظر بمعنی باریک بینی، خرده بینی و باریکی دید معنی می شود.

اگر یکی از مظاهر توسعه نیافتگی را کاهش سطح استانداردهای زندگی تعریف کنیم، یکی از مهمترین عناصر کاهش سطح استانداردهای زندگی قطعا بی دقتی مردم کشورهای توسعه نیافته در انجام امور زندگی خود خواهد بود. آنچه که یک اتومبیل پراید انجام میدهد در نهایت با اتومبیل رولزرویس یکی می باشد – که همان حمل و نقل است – اما این کجا و آن کجا؟ این تفاوت بین دو اتومبیل در واقع  تفاوت دقت در طراحی و ساخت دو اتومبیل می باشد (بدون در نظر گرفتن مسائل مربوط به بازاریابی و فروش). کارخانه بنز مدتی در ایران اتومبیل مونتاژ میکرد که جزو با کیفیت ترین اتومبیلهای تولیدی ایران بود با 300 امتیاز منفی. موضوع این بود که تمام قطعات آن از آلمان می آمد و نمره منفی نداشت. آن سیصد امتیاز منفی مربوط می شد به بی دقتی کارکنان مونتاژ و رنگ در اجرای وظایفشان در ایران. شما با یک جستجوی ساده می توانید وظایف شورای شهر را در اینترنت مشاهده نمایید که بطور خلاصه رفع و رجوع مشکلات شهری و شهرنشینی می باشد. پس قاعدتا شعارهایی که نامزدهای انتخاباتی باید بدهند در طرح و ایده های مختلف در مدیریت شهری می باشد و مردم از بین این طرح و ایده ها باید دست به انتخاب بزنند. حال مشاهده می شود که فرد یا افرادی شعارها یا ایده هایی را برمی گزینند که اصلا موضوعیت و ربطی به شورای شهر ندارد، مثلا گسترش آزادی های سیاسی و ...، و هیچ دقتی به بی ربطی این موضوع ندارند. به همین منوال مردم هم بدون دقت به وظایف شورای شهر به این ایده ها رای می دهند و کسی هم نیست بپرسد این چیزی که میگویی اصلا در سطح وظیفه عضو شورا نیست. وقتی هم که فرد رای آورده و به عضویت شورا در می آید، جامعه انتظار اجرای شعاری را دارند که چون در حوزه وظایف فرد نیست قطعا نمی تواند به آن عمل نماید و در انتها نیز جز دلسردی و یاس چیزی نصیب جامعه نخواهد شد. به همین طریق بی دقتی یک شهروند در تفکر ، استدلال ، تحلیل و اولویت بندی مسائل، بی دقتی یک معلم در کلاس درس،  بی دقتی یک مدیر اجرایی در اجرای مصوبات و قوانین و وظایف، بی دقتی پلیس، بی دقتی پزشک، بی دقتی استاد دانشگاه و پژوهشگر، بی دقتی قانون گذار، بی دقتی حافظ محیط زیست ، بی دقتی تولید کننده و ... باعث می شود که هر یک از این اصناف کیفیت کالاها، خدمات و محصول نهایی شان هر چه که هست کاهش یابد و جمع جبری این کاهش کیفیت ها در نهایت به کاهش کیفیت و استانداردهای زندگی همه افراد جامعه می انجامد؛ چیزی که به آن توسعه نیافتگی می گوییم. 

 

تصویر کپی می باشد.


منتهی فرقی که وجود دارد آنست که هر چه گستره وظایف و مسئولیتهای یک فرد وسیعتر میشود، اثر، عمق و پراکنش آن بی دقتی بیشتر گشته تا در بعضی از موارد به فاجعه ختم می گردد. مثلا بی دقتی والدین در نهایت به فرزندشان آسیب میزند، بی دقتی یک نگهبان به اموال یک مجموعه. بی دقتی یک مدیر تولیدی به زندگی خودش، کارکنان شرکتش، سهامدارها و طرف حسابهای آن شرکت آسیب خواهد زد، بی دقتی یک عضو شورای شهر به شهروندان همان شهر. بی دقتی رئیس بانک مرکزی، نماینده مجلس و یا رئیس قوه مجریه می تواند تمام کشور را تحت تاثیر قرار داده و دچار فاجعه کند، همانطور که بی دقتی مردم یک جامعه در اولویت بندی امور و طرز تفکر و انتخابهایشان نیز می تواند به همین نتیجه ختم گردد.


در نهایت در کنار سیستم هایی که در جامعه دقت بیشتر یا بی دقتی را تشویق کرده و گسترش می دهند، "با دقت بودن" در ذات خود یک فرهنگ است که اعضا یک جامعه می توانند هر یک، در وظایف پیش روی خود آنرا بعنوان یک اولویت و ارزش فردی، ذاتی و اجتماعی در نظر داشته باشند. قطعا گسترش این فرهنگ سطح استانداردهای زندگی همه ما را افزایش داده و گامی موثر بسوی پیشرفت و توسعه خواهد بود.

۲۰
مرداد

 مجتبی لشکربلوکی

علی نام شخصیتی است که بعد از پیامبر، مشهورترین شخصیت جهان اسلام است. اما بخش مهمی از تاریخ وی سانسور شده است. اصولا برخی دوست ندارند این بخش از تاریخ تبیین شود. حتی صفویان که مذهب رسمی این کشور را شیعه اعلام کردند فقط جنبه هایی خاص از زندگی و حکمرانی وی را برجسته کرده اند. تصویری که از وی برای ما نشان داده شده؛ قهرمانی جنگ آور، فاتحی قدرتمند و حاکمی مقتدر است که دوران کوتاه حکومتش بیشتر به جنگ گذشت. نام وی با شمشیر و خون و ذوالفقار گره خورده. بگذارید چند تصویر کاملا متفاوت از این شخصیت را با هم مرور کنیم:

1- روز بیعتش مردی از میان جمع برخاست و علنا گفت: با تو بیعت می کنم اما اگر رفتار نامناسبی داشته باشی، تو را خواهیم کشت. بدون اینکه حتی اخمی به ابرو بیاورد فقط یک کلمه گفت: قبول!

2- برخی افراد از بیعت او سر باز زدند، با مدارای تمام با آنان به گفتگو نشست و هیچ گونه فشاری تحمیل نکرد. برخی بیعت کردند و برخی نه! او امنیت کسانی که بیعت نکردند را تضمین کرد.

3- در زمان جنگ ها، همه چیز امنیتی می شود و هر کسی که همراهی نکرد می شود خائن. اما در یکی از جنگ ها، به مردم کوفه چنین نوشت: من یا ستمکارم یا ستمدیده. اگر مرا نیکوکار یافتید، یاری ام کنید و اگر خطاکارم دیدید، به سوی مسیر حق بازم گردانید. ذره ای لحن آمرانه در نوشتار او می یابید؟ فقط یک مورد نمونه مشابه در تاریخ می توان پیدا کرد؟

4- خودتان را جای یک فرمانده ارشد جنگ قرار دهید. عده ای می آیند و میگویند که ما با شما به میدان جنگ می آییم. آنجا حقیقت که بر ما معلوم شد تصمیم می گیریم که با شما باشیم یا با دشمنان شما. صادقانه چه می کنید؟ به او چنین پیشنهادی شد! نه تنها دلگیر نشد بلکه این سنجشگری و عقلانیت را پسندید و آنان را به چنین داوری ای تشویق کرد

5- به مردمش می گفت: اگر فرامین من را در راستای پیروی خدا دیدید بر شما لازمست که همراهی کنید اما اگر در فرمان من، نافرمانی خدا نهفته بود چه از سوی من باشد و چه غیر من هرگز فرمان نبرید!! او از مردم اطاعت نمی خواست، شجاعت حقیقت طلبی را ترویج میکرد

6-  او خود را در حلقه محدودی از یاران (خودیها) محصور نمیکرد. موارد متعددی در تاریخ گزارش شده که مردم را به گفتگو و مشورت فراخوانده آنهم در مهمترین امور مانند تصمیم گیری در مورد معاویه. به ویژه در باب جنگ ها، هم با بزرگان و سران قبایل و هم با مردم عادی به گفتگو می نشست.

7- وی متوجه شد که برخی نمیتوانند شکایات و خواسته هایشان را با وی در میان بگذارند یا به واسطه عدم دسترسی یا شرم یا ترس، برای اولین بار مکانیزمی طراحی کرد به نام «بیت القصص» تا مردم مستقیما با او در تماس باشند.

8- در یکی از سخنرانیها یکی از سپاهیان بپاخاست و اظهاراتی کرد آمیخته به تملق. او سخنانش را چنین ادامه داد: ... من بیزارم از این که درباره من اینگونه بیاندیشید که تعریف و تمجید شما را دوست دارم. ... با سخنان زیبا از من تعریف نکنید و توصیه کرد که با گفتن «سخن حق» مرا ترک کنید

9-  انتقاد از خود را خط قرمز جامعه نکرد. در حکومتش پاسخ سخن هرچقدر تلخ بود فقط با سخن داده می شد! بسیاری از مخالفانش در مسجدی که نماز می خواند جمع میشدند اعتراض می کردند دشنامش میدادند. اما یک روز هم سهمشان از بیت المال حذف نشد. مخالفت با حکومت هزینه نداشت.

10-  در برخوردهای قهری آن مقدار شکیبایی می‌ورزید و بر گفتگو، تعامل و مدارا تاکید می ورزید که برخی او را به تردید و ترس متهم می کردند (برداشت آزاد از دکتر صابر اداک، اخلاق زمام داری)

 

تصویر کپی می باشد.

تحلیل و تجویز راهبردی


این ها بخشی از «تاریخ تاریک» است که کمتر برای ما گفته شده. اینها کنار صدها واقعیت تاریخی پنهان داشته شده نشان می دهد که او حکومتش را بر سه اصل بنا کرد:
1-  اصل عقلانیت: حاکم خدا نیست. مردم باید جرات فکر کردن و سنجیدن داشته باشند و فرامین حاکمان باید با حق سنجیده شود. پیروی وفادارانه ارزشمند نیست. استدلال و سنجشگری است که باید مبنای انتخاب باشد و خرد جمعی مبتنی بر همین عقلانیت است که باید مبنای حکومت حاکمان باشد.
2-  اصل آزادی: آزادی یعنی آنکه افراد بتوانند متفاوت فکر کنند و آزادانه عقاید خود را با یکدیگر گفتگو کنند. «یکسان اندیشی»، استبداد می آورد و رکود و «متفاوت اندیشی» پویایی می آورد و رهایی.
3-  اصل اخلاق: حاکمان جایز نیستند به هیچ بهانه ای حتی جنگ، اصول آزادی و عقلانیت را لگدمال خودحق پنداری کنند.

او فقط فاتح خیبر نبود. مهمترین فتح او باز کردن چشمان ما به الگوی جدیدی از حکمرانی است که بر مدار انعطاف، مداراجویی، عقلانیت ورزی، آزادمنشی و مشارکت جویی است. او فاتح همیشگی سرزمین عقلانیت و آزادگی است.
چه یک خانواده را اداره میکنیم چه یک شهر یا یک شرکت بین المللی اصول سه گانه فوق الهام بخش است.

 

https://t.me/Dr_Lashkarbolouki

۱۷
مرداد

ما هرروزه توسط اخبار گوناگونی بمباران میشیم که به فساد اداری و اقتصادی می پردازه: اختلاس و رشوه گیری و رانت خواری و ... که بر مبنای اون ارقام چند هزار میلیارد تومنی رکوردهای جدیدی رو ثبت میکنن و این سوال رو در ذهن روشن میکنند که عواقب این کار چیه و چطور میشه این مشکل رو درست کرد؟ در مورد فساد اداری بحثهای زیادی شده و این فقط مشکل ما در ایران نیست و اغلب کشورهای دنیا درگیر این مسئله می باشند لذا مطالعات و بحثهای زیادی پیرامون آن شده است که مطالعه اونها خالی از لطف نیست. من تو این مقاله فقط سعی میکنم جمع بندی ای از نکات مختلف و یا اونهایی که کمتر بهش دقت میشه رو اضافه کنم. 


اول در تعریف فساد اداری: فساد اداری بعنوان سوء استفاده از قدرت حکومتی برای رسیدن به منافع فردی تعریف می شود. که این واژه "فردی" فقط متوجه فرد نیست بلکه طبقه ، قوم و قبیله، حزب، دوستان، خانواده و ... را نیز شامل می شود.  واژه "منفعت" نیز فقط متوجه "دریافت رشوه" نمیشه و اگه مثلا شخصی مرخصی استعلاجی بگیره و بره تفریح و یا پارتی بازی برای استخدام یکی از وابستگان و یا استفاده از موقعیت برای سوء استفاده جنسی نیز شامل فساد اداری میشه. 


دوم در مضرات فساد اداری : از عوارض اصلی فساد اداری تخصیص نامناسب منابع هست. یعنی منابع (از پول و سرمایه، هزینه و بودجه گرفته تا نیروی انسانی، منابع طبیعی و انرژی) صرف چیزی میشه و به چیزی تخصیص پیدا میکنه که حقش نیست و اولویت نداره. بعد اینکه باعث بوجود اومدن سیاستها، بخشنامه ها و قوانین نامربوط، اضافی و زیادی میشه. سطح سرمایه گذاری، رقابت و بهره وری رو کاهش میده. از یک ور درآمدهای دولت رو کم میکنه (مثلا از طریق دادن رشوه برای کاهش مالیات) و از اونور هزینه های دولتی رو افزایش میده (مثلا از طریق نشون دادن هزینه های غیر طبیعی و زیاد برای ساختن یک اتوبان)، بعد کسری بودجه ای ایجاد میکنه که نتیجش تورم بالا میشه و من و شما باید با کاهش قدرت خریدمون اون کسری بودجه رو جبران کنیم. از یک طرف هزینه های انجام بیزینس و فضای کسب و کار رو زیاد کرده و از طرف دیگه قابلیت تولید و نوآوریها رو کاهش میده. با کاهش سرمایه گذاری رشد اقتصادی هم کم میشه و در نتیجه بیکاری افزایش پیدا میکنه. چون منابع به سمت سوء استفاده میرن کیفیت شغلهای دولتی هم کم میشه و منابعی برای افزایش حقوق و دستمزد و بهبود شرایط کار دولتی هم باقی نمی مونه. و همه اینها فقر و اختلاف طبقاتی رو گسترش میده و خود این مسئله به بی ثباتی سیاسی می انجامه. و خود بی ثباتی سیاسی باز عاملی برای دور باطل بالا میشه و اوضاع دائم بسوی بدتر شدن پیش میره. 

 

تصویر کپی می باشد.


سوم در عواملیه که اوضاع فساد اداری رو بدتر میکنن: اولینش قوانین و مقررات ناشفاف، پیچیده و دائم در حال تغییره. یک داستان بگم از اثر ناشفافی در قانون: من موقع سربازی در اداره ای بودم که طبق قانون به سربازان مقیم یازده هزارتومان و به سربازانی که مهمان بودند سی و یک هزارتومان در ماه می دادند. در ابتدا ذیحسابی که حقوق ما رو با بندهای قانون تطبیق میداد گفت تموم افرادی که از شهرهای دیگه میان مهمان حساب میشن و 31 هزار تومن باید بگیرن. ذیحساب عوض شد و دومیه گفت نه آقا معنی مهمون یعنی کسی که از استان دیگه بیاد و شمایی که تو همین استان هستین مهمون نیستین و باید 11 هزار تومن بگیرین. نا شفافی قانونگذار تو تعریف واژه مهمان باعث شد تا ناراحتی و تغییر منافع بوجود بیاد و البته میشه حدس زد اینطور ابهامات قانونی چطور دست مدیر و ذی حساب و مسئولین مرتبط رو برای سوء استفاده باز میگذاره. کلی قانون نوشته میشه که ظاهرا نشون میده مجری باید چکار کنه و هزینه و منابع رو چجوری خرج کنه. آخرش یک تبصره و ماده کوچولو میذارن که مجری بوسیله اون میتونه هر کاری دلش خواست انجام بده و تموم اون قوانین و محدودسازیها و کنترل ها رو بی اثر کنه.
عدم وجود شفافیت و پاسخگویی فعالیتهای مسئولین عامل دومه. یادتون نره که تموم جنایات تو تاریکی اتفاق می افته. جایی که کسی نتونه آدمو ببینه. هممون جلوی چشم دیگران خودمونو کنترل میکنیم.  یکی دیگه از عوامل فساد اداری تامین هزینه مشارکتهای سیاسیه؛ طرف میخواد تو انتخابات شرکت کنه و یا برای سخنرانیش شنونده و شعارگو جمع کنه، هزینه هاشو از جاهایی که نباید تامین میکنه. درآمدهای پایین کارمندای دولتی هم یکی از دلایل رشوه گیری و سوء استفاده است. اجرای قوانین و مقررات بصورت بی ثبات، ناکافی و ناعادلانه گروهی دیگه از دلایل فساد اداریند. به هر حال کسی بدش نمیاد مثلا یذره رشوه بده ولی چِکش تو دادگاه سریعتر پول شه. و در نهایت عدم تطبیق مجازاتها با جرم هایی که اتفاق می افته میتونه بجای جلوگیری از جرم افراد و تشویق به فساد کنه. بخصوص در اختلاسهای زیاد وقتی مجازات کم باشه طرف فکر میکنه همه عمرم رو هم کار کنم نمیتونم همچین درآمدی داشته باشم. در نتیجه مثلا پنج سال زندان هم اون وسط میرم، میخورمو و میخوابم و درنهایت تا آخر عمر در رفاه کامل زندگی میکنم. 


اما در آخر اینکه کاری هم میشه کرد؟ راستش بله. خیلی کارها میشه کرد. نمونه های موفقی هم تو دنیا وجود داره مثل گرجستان و شیلی که بشدت فساد اداری رو کنترل کردند. روشهای کنترلش رو هم خیلی مطالعه شده و سازمانها و نهادها و دانشگاهها به تفصیل راجع بهش صحبت کردند منتهی ذکر چند نکته بد نیست. یک مقاله از سازمان ملل تو این زمینه میخوندم نکته بسیار مهمی تو مقدمش و قبل از همه راهکارهاش ارائه داده بود: " آیا واقعا میخواین فساد اداری رو کنترل کنین؟ و یا فقط میخواین نمایش نشون بدین؟ حسن نیت مهمترین بخش کنترل فساد اداریه." از حسن نیت تو اینکار که بگذریم، به چند اشتباه بزرگ تو ایران میرسیم. اول اینکه فکر میکنیم فساد اداری یک مشکل فردیه و فرد بدی تو موقعیتی قرار گرفته که داره سوء استفاده میکنه که اگه آدم خوبی بود اینکار رو نمیکرد. بعد هی آدما رو عوض می کنیم، دادگاهی و حتی اعدام میکنیم باز میبینیم که آب از آب تکون نمی خوره و اوضاع همونجوریه. خوب این واسه اینه که ما سیستممون ایراد داره و فساد خیزه. تو یک سیستم بد بهترین آدما خراب میشن و تو یک سیستم خوب بدترین آدما مجبورن که درست رفتار کنن. پس تو این مسئله باید سیستمی فکر کنیم. قدرت انگیزه ها بیش از این حرفهاست. اگه سیستممون برای فساد، انگیزه ایجاد کنه طرف به قیمت جونشم که شده اینکارو میکنه. تموم دادگاهها و اعدامها هم بی نتیجه است. هیچوقت دقت کردین چرا قاچاق مواد مخدر و اسلحه و ... با وجود تموم سختگیریها و هزینه های جانی بازم وجود داره؟ انگیزه مسئله مهمیه.


بخش دیگه مشکلات مربوط به قوانین خیلی زیاد و دست و پا گیره. تا اونجایی که میشه باید به فعالیتهای مردم و تصمیمگیری هاشون آزادی داد و درش دخالت نکرد. سرنوشت و عاقبت کسی رو بی دلیل نباید بدست فرد دیگه ای داد. باید دقت کرد در هر عدم استقلال فردی و وابستگی سرنوشت افراد به هم یک پتانسیل سوء استفاده وجود داره. پس کاهش قوانین و مقررات، هدفمند و هماهنگ کردن قوانین باقیمونده و عدم تناقض اونها با هم یکی از راههای بسیار مهمه. 


 بخش مهم دیگه ای از این سیستم بر میگرده به اینکه هرچقدر تعداد کارمندها و سلسله مراتب تو تصمیم گیری و انجام یک کاری کمتر باشه فساد کمتره. سوال اصلی اینه که چرا اینقدر کارمند و رییس و مرئوس داریم؟ تا وقتی دولت تعداد زیادی از این کارمندها رو با توجه به کار و وظایف تعدیل نکنه به نتیجه نمیرسه. در مرحله بعد میرسیم به طراحی گردش کاری  و بوروکراسی اداری؛ زمان و تعداد مراحلی که یک پروسه - مثلا گرفتن مجوز شروع یک بیزینس - باید طی کنه تا به نتیجه برسه هر چقدر کمتر باشه بیشتر میتونه فساد اداری رو کاهش بده. کاری که با یک امضا مشکلش حله چرا باید چهارتا امضا بخوره پاش؟ کاری که با یکبار آمدن و رفتن و شایدم اصلا بطور آنلاین و بدون حضور فیزیکی مشکلش حله چرا ارباب رجوع باید ده دفعه بیاد و با کارمندها ملاقات حضوری داشته باشه؟ اصلاح اینها هر کدوم درصدی از فساد رو کاهش میده. بوروکراسی باید جوری طراحی شه که ارباب رجوع هر چی کمتر با کارمند تماس داشته باشه تا موقعیت سوء استفاده برای کارمند کم شه. مسئله بعدی اینه که تا جاییکه اطلاع دارم برای مبارزه با فساد به روئسا گفتن مراقب کارمنداتون باشین! بابا اونی که موقعیت و قابلیت فساد بیشتری داره رئیسه است نه کارمنده. یعنی باید به کارمندا بگن مراقب رئیسهاتون باشین و به ارباب رجوع بگن مراقب جفتشون باش. بعد قانون از لحاظ امنیتی، انگیزشی و جانی مراقب شخص مراقبت کننده باشه. نه اینکه مثلا اگه طرف نامه میده شکایت میکنه که ازم مثلا رشوه خواستن، نامه طرف صاف ارجاع بشه بدست خود مسئول محترم! شنیده شده در کشورهای موفق درصدی از کشف اختلاس رو بعنوان حق الکشف به شخصی میدن که اونو اطلاع داده و بعد نامش هم محفوظه و اعلام نمیشه و اگه تو دادگاه نیاز به شهادت باشه، پنهانی و بدون افشای نام شهادت داده میشه. اینطوری انگیزه ایجاد میکنن. در نهایت شفافیت قرار داره. شفافیت در تصمیم گیری ها، قراردادها، بخشنامه ها، روال های کاری، پرداختها و دریافتها، مزایده ها و مناقصه ها و ... دزد تو روشنایی دزدی نمیکنه و تو اتاق شیشه ای کسی جرات خطا کردن نداره. 


در انتها دو نکته وجود داره: اول اینکه فساد اداری این استعداد رو داره که بسرعت زنجیره بشه و تو اون زنجیره دیگه آدم سالمی راه پیدا نکنه. رئیس یک اداره کارمند همراهشو پیدا می کنه، و همچنین مدیران هم نیت خودشو. بعد تو دستگاه قضایی و امنیتی و حراست و سیستم بانکی و حسابرسان مالی و ... مهره های خودشونو پیدا میکنن تا در نهایت حتی تو مجلس هم مهره میکارن که قوانین و مقررات مناسب منافعشون رو تهیه کنند. بعد درافتادن با این شبکه اختاپوسی و زنجیره چندلایه و تودرتو بسیار سخت و مشکل میشه. پس بهتره همون اول تا این زنجیره تشکیل نشده جلوشو گرفت که پیشگیری بسی بهتر از درمانه.
دوم اینکه همه مشکلات ما باز به فساد اداری بر نمیگرده بلکه بخاطر سوء مدیریته. ایندوتا با هم فرق میکنن و خیلی باید دقت کرد که پرداختن و اغراق در یکی ما رو از اون یکی غافل نکنه. خیلی جاها قانونگذار و یا مجری سوء استفاده گر و فاسد نیست و نیت شومی نداره. اتفاقا آدم خوبیه ولی بخاطر ندانم کاری، جهل، تحلیل بدون روش تحلیل صحیح، بی دقتی و ... میتونه دهها برابر مشکلاتی رو که یک آدم و یا سیستم فاسد سر جامعه میاره، به یک کشور صدمه بزنه و تازه چون آدم خوبیه و حسابش پاکه طلبکار هم باشه. ما در کشورمون باید راجع به اصلاح و درمون هر دو تا مشکل فوق همزمان فکر کنیم.

 

۱۰
مرداد

گاهی در مطالعه مشکلات و مسائل کشورمون سر در گم میشم. علتش اینه که مشکلات اقتصادی کشور چند وجهیه. ساده تر بخوام بگم باید فلسفه و منطق، روش شناسی و فلسفه علم، تاریخ، روانشناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی و اقتصاد رو با هم دونست تا بشه مشکل رو شناخت و واسش نسخه پیچید. از طرفی هر مطلبیو که یاد میگیرین باید مثل قطعات پازل سرجای خودش قرار بدین تا اون هدف کلی و شکل واحدی که دنبالشین از دست نره و شما گم نشین و به تناقض نرسین.  هر یک از جنبه های بالا رو که گفتم بخودی خود اونقدر زیبا و ژرفه که میتونه شما رو در خودش غرق کنه و شما گم بشین. برای فرار شما مجبورین دوباره برگردین از اول سوال کنین و از بالا مشکل رو ببینین که دنبال چی بودین؟

از لحاظ روشی من خودم سعی میکنم حدالمقدور از پیچیدگی های گویشی و نوشتاری دوری کنم تا درک مطلب هم برای خودم و هم برای دیگران ساده تر بشه. قطعا هدف این نیست که خودم رو ثابت کنم. بلکه میخوام مشکلی حل بشه. اما سوال اینجاست که اینهمه حرفهایی که تا اینجا زدیم واسه چی بوده؟ به چی میخوایم برسیم؟ و چه مشکلی رو میخوایم حل کنیم؟

مسئله اینه که همه ما میخوایم در یک شرایط اقتصادی و اجتماعی مطلوبتری زندگی کنیم و راه آسونتری برای پیشرفت و تکامل فردی و اجتماعی داشته باشیم. زندگی ای شاد، سالم (روحی و جسمی) و آزاد رو تجربه کنیم تا در پناه اون این اختیار نصیبمون بشه که بتونیم خودمون رو تو جنبه های مختلف به تکامل برسونیم. ولی مشکل کجاست؟ مسئله ایران چیه؟

تو ایران برای هزاران سال تا کنون شرایط و قانون زندگی به این ترتیب بوده که از نظر اقتصادی یک کیک ثابت وجود داشته (معادن، نفت، زمین، آب، انرژی و ...) و هر فرد از جمعیت موجود سعی میکرده تا قاچ بزرگتری از این کیک رو نصیب خودش بکنه. چیزی که در نظریه بازی ها در ریاضی و اقتصاد بهش بازی با جمع صفر میگن. خصوصیت این شرایط و این بازی اینه که اگه من بتونم قاچ بزرگتری بردارم (بخاطر زور و قدرت بیشتر، کلاهبرداری، هوش بیشتر یا حتی کار بیشتر و ...) "الزاما" به شما قاچ کمتری از کیک میرسه و شما فقیرتر میشین. در نتیجه یک ناراحتی، خشم، کینه ، نفرت ، ناآرامی و عقده زیر پوست جامعه و بین افراد اون از طبقات مختلف، فقیر و غنی، کارگر و کارفرما ، حاکم و محکوم بوجود میاد. این شرایط کل کیک رو برای همه کوچیکتر میکنه و همه جامعه رو به قهقرا و ضعف میبره. 


تصویر کپی می باشد.

در برابر این بازی با جمع صفر، بازی با جمع مثبت قرار داره. یعنی شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که من برای خودم کار میکنم و بر اساس تصمیمات و مدیریت خودم به منافعی دست پیدا میکنم. شما هم برای خودتون کار میکنین بر اساس شایستگی های خودتون به منافع خاصی دست پیدا میکنین. منتهی نکته مهم اینه که مجموع کار من و شما صفر نیست بلکه مثبه. لذا افزایش منافع من به معنی کاهش منافع شما نخواهد بود. در این شرایط دیگه کینه، نفرت ، بغض و عقده ای بخاطر تفاوتهای منافع وجود نخواهد داشت، بلکه افزایش منافع افراد، منافع کل جامعه رو زیاد خواهد نمود. 

تموم بحثها و سختی کار اینه که چطور کشوری رو که برای هزاران سال در یک بازی با جمع صفر بوده و بهش عادت کرده ( با اینکه خیلیها شونم از اون شرایط ناراحت و خشمگینن) و در عین حال تموم جهانبینی، عرف، فرهنگ و عکس العملهای غریزیشون با اون تطبیق پیدا کرده، بشه تبدیل به کشوری کرد که وارد بازی با جمع مثبت بشه، اونو بپذیره، باهاش راحت باشه و در برابرش مقاومت نکنه.  قطعا اگه بشه راه و نسخه ای پیدا کرد که طبق اون طبقات مختلف اجتماعی از حکام گرفته تا روحانیون، بازاری ها، صنعتگران، دولتی ها ، نظامی ها و باقی شهروندان اونو درک کرده، بپذیرند و باهاش مخالفتی نکنند اونوقت حرکت به دنیای توسعه یافتگی، صنعتی شدن، رفاه ، پیشرفت و تکامل با سرعت هر چه بیشتری امکان پذیر خواهد بود.