وقتی که تورم در کشوری شروع به افزایش می نماید، بتدریج ماهیت فعالیت های اقتصادی تغییر خواهد کرد. چرا که افراد در پی سود آوری بیشتر هستند. تصور کنید سود آوری کارهای تولیدی فرض بین ده تا بیست درصد در سال تغییر کند در حالیکه یک فرد دیگر با خرید و فروش ملک، نشسته بر موج تورم یک سود 60 درصدی را صید نماید. گاهی دیده شده نتیجه فعالیت ناشی از تولید یک کارگاه تولیدی منفی و زیانبار بوده اما افزایش قیمت زمین و ملک آن محل به تمام زیان آن کار چربیده است. لذا افراد و شرکتها بتدریج کارهای تولیدی، خلاقیت، نوآوری، کیفیت و رقابت را کنار نهاده، همچون یک صیاد ماهیگیر تلاش کرده و یاد میگیرند که چه کالاها و دارایی هایی را کِی و چگونه خرید و فروش کنند تا به ثمن تورم موجود، بیشترین سود را صید نمایند. وقتی تورم مزمن شود، یعنی سی، چهل سال کشوری در شرایط تورمی باقی بماند، می توان گفت اغلب افراد فعال در اقتصاد آن طی دو، سه نسل متخصص موج سواری از امواج تورمی شده و اصولا کار و تلاش در بخش واقعی تولید، بازاریابی و فروش به فراموشی سپرده شده و از لحاظ فنی و تخصصی قدرت رقابت خود را بخصوص در عرصه بین المللی از دست می دهند.
اولین خاصیت سیاست های ضد تورمی، رکود افزا بودن آنهاست. این جزو عوارض جانبی این سیاستها بوده و از آن گریزی نیست. لذا وقتی دولت شروع به کنترل تورم می نماید، رکود و مشکلات مربوط به سودآوری و چرخه اقتصادی از دو جنبه به شهروندان فشار خواهد آورد: اول آنکه صیادهای موج سوار دیگر زیربنای سودآوری خود را از دست خواهند داد و نمی توانند از طریق خرید و فروشِ صرف، سودی کسب نمایند لذا کار این گروه از افراد راکد خواهد شد. از طرف دیگر این گروه افراد، کار دیگری بلد نیستند که در آن فعالیت نمایند، چرا که در عرض چند دهه، چندین نسل فقط صید تورم را یاد گرفته اند. لذا تا اینکه این گروه مطمئن شوند که دیگر موج تورمی ای نخواهد بود و بایست یک شغل و تولید واقعی را دنبال نمایند و آنکار را یاد بگیرند و وارد آن شوند ممکن است سالها طول بکشد و از این جهت نیز شهروندان این بخش دچار سختی وافر گردند. بعلاوه که سیاستهای ضد تورمی که ذاتا و بناچار ایجاد کننده رکود می باشند، باقی بازارها را نیز راکد و غیر جذاب کرده، در نتیجه ورود به باقی تولیدات و خدمات نیز با شک و تردید فراوان همراه است.
تصویر کپی می باشد.
بخش مشکل کار آنجاست که دولت وقتی میتواند تورم را کامل کنترل کند که سالها آنرا ادامه دهد تا مطمئن گردد شهروندان جذب مشاغل دیگر شده و امید خود به بازگشت تورم و استفاده از امواج تورمی را از دست داده اند و تا رسیدن به این نقطه رکود، ورشکستگی و بیکاری فشار فراوانی به شهروندان خواهد آورد. موفقیت دولت در این بخش بشدت وابسته به توجیه بودن و همدلی شهروندان و گروههای مخالف سیاسی می باشد. والا دولت در مبارزه با تورم شکست خورده و دوباره به سیاستهای تورمی باز خواهد گشت.
بعد از اینکه شهروندان از بازگشت امواج تورمی ناامید گشته و وارد کارها و مشاغل واقعی شدند، تولید کالاها و خدمات در نرخهای خیلی پایین تورم نیز رونق گرفته و بتدریج رشد پیدا می کند، در اینجا دولت می تواند بتدریج در حد افزایش رشد اقتصادی و متناسب با آن عرضه پول را افزایش داده و نرخ بهره را کاهش دهد. در اینصورت این پولها بدون ایجاد تورم جذب اقتصاد شده و رونق اقتصادی را ایجاد خواهند کرد.