بایست دقت کرد که تورم یک بیماری پولی می باشد. تورم در واقع به فرآیند کاهش ارزش پول ملی گفته میشود. یعنی تا دیروز یک خودکار معادل 100 تومان بوده است ولی چون ارزش پول کاهش یافته، اکنون معادل 1000 تومان گشته است. فرآیند تورم را از این طریق که غالب کالاها و دارایی ها و خدمات در کشور شروع به گرانتر شدن (بخاطر ارزان شدن پول ملی) می کنند، می توان مشاهده کرد.
بطور کلی هر عاملی که باعث بوجود آمدن مازاد تقاضا شود (یعنی نسبت به حالت تعادل اولیه، تمایل به مصرف و خرید افزایش و تمایل به تولید کاهش یابد) باعث ایجاد تورم خواهد شد. برخی از این علل بر عرضه و تولید اثر گذاشته و آنرا کاهش داده و برخی نیز بر تقاضا اثر گذاشته آنرا افزایش می دهند.
تورم وارداتی: تورمی است که در کشورهای صادرکننده اتفاق افتاده و از طریق واردات به کشور ما وارد می گردد. بعنوان مثال وقتی از چین کالایی وارد میشود، تورم در چین باعث گرانتر شدن کالای وارداتی شده و از آن طریق وارد ایران می گردد.
تورم بخشی: افزایش قیمت یک بخش از اقتصاد مثلا انرژی، دستمزدها و یا حمل و نقل پخش شده و بر تورم کل جامعه اثر میگذارد.
تورم ساختاری: تورمی که از ساختار غلط اقتصادی ناشی می شود. مثلا، ساعات کم کار واقعی کارمندان و کارگران باعث می گردد تا آنها پول 8 ساعت کار را دریافت کرده اما به ازاء آن زمان، کالا تولید نشود. در نتیجه کمبود کالا و خدمات در جامعه اتفاق افتاده، باعث ایجاد تورم می گردد. وجود بخش دلالی بصورت سرطانی نیز درآمدی را ایجاد میکند که ما به ازاء آن کالا و خدماتی ارائه نشده و باعث افزایش تورم میگردد.
تصویر کپی می باشد.
تورم پولی: در صورتی که چاپ و عرضه پول بدون پشتوانه، بیش از حد نیاز تولیدِ کشور باشد بوجود می آید. در واقع با تزریق پول به جامعه، مردم برای خرید کالاها و خدمات هجوم می آورند، اما کالایی وجود نداشته و باعث افزایش تورم می گردد.
همه این علتها با هم در کشور اثرگذاشته باعث میشود تا نرخ تورم در کشور تعیین گردد، اما هر یک وزن و اهمیتی دارد. تحقیقات نشان داده که در کشور ما بیشترین اثر را عرضه پول توسط دولت و بانک مرکزی بر تورم می گذارد. در واقع این پول را دولت برای جبران کسری بودجه خود چاپ و منتشر می کند که راجع به آن در بخش بعدی بیشتر توضیح خواهم داد.
دقت کنید که تورم یک نوع مالیات مخفیانه می باشد: دولت برای جبران کسری بودجه خود پولی در کشور عرضه میکند که باعث افزایش تورم خواهد شد. یعنی اگر در اولِ سال ما با یک میلیون تومان، یک سبد خاص از کالاها و خدمات را می توانستیم بخریم، در آخر سال چنانچه تورم پنجاه درصد بوده باشد، توانایی خرید نصف آن سبد را خواهیم داشت. این با حالتی که تورمی وجود نداشته باشد اما دولت مستقیما پنجاه درصد از ما مالیات بگیرد تفاوتی ندارد.
حال میتوانیم درک کنیم که به چه دلیل تورم و سیاست های تورمی زیاد بشدت ناعادلانه می باشند. چرا که در شرایط مالیات ستانی، از افراد فقیر چیزی دریافت نمی گردد و از باقی افراد بصورت پلکانی بر اساس درآمدهایشان درصد بیشتری مالیات ستانده میشود که عادلانه است. اما در شرایط تورمی، قدرت خرید همه افراد اعم از ثروتمند و فقیر شروع به کاهش پیدا می کند. در عکس العمل به این شرایط، افراد ثروتمند که دارایی و درآمد فراوانی دارند، توان انتخاب داشته درآمد و دارایی های پولی خود را به شکل دارایی های دیگری که در پیک تورمی قرار دارند (مانند زمین و ملک، ارز، طلا و ...) در می آورند و می توانند بیشتر ارزش داراییهای خود را حفظ کنند. اما کارمندان، کارگران و افراد متوسط به پایین جامعه که فقط از درآمد ماهانه خود ارتزاق می نمایند، نمی توانند عکس العملی نشان داده و قدرت خریدشان بشدت کاهش یافته و فقیرتر میشوند. این باعث می شود تا اختلاف طبقاتی در جامعه افزایش یافته و فشار و بار هزینه های دولت بجای اینکه بر دوش افراد ثروتمند تر باشد، بر دوش افراد فقیر تر جامعه قرار گیرد.
جستارهای مرتبط: