آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

همیشه برای من یک سؤال وجود داشت که چرا فرآیند توسعه و رفاه در ایران این قدر کند و بی هدف طی می شود. این مسئله باعث شد تا رشته ام را به اقتصاد تغییر دهم و در کنار آن مطالبی از باقی شاخه های علوم انسانی و اجتماعی نیز مطالعه کنم. لُب مطلب، آنچه بدست آوردم این شعر حافظ بود که :
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
آنچه برای رفاه و توسعه بیشتر نیاز داریم درون دلها و مغزهای ما وجود دارد.
نمی دانم آنچه نوشته خواهد شد اثری هم خواهد داشت یا نه. اما در ریاضی یک تئوری داریم به اسم "اثر پروانه ای" که می گوید: بال زدن پروانه در یک قاره می تواند باعث بوجود آمدن یک گردباد در قاره ای دیگه بشود. امیدوارم این نوشته ها قادر باشند در آیندۀ خودمان و فرزندانمان مؤثر واقع گردند.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فرهنگ» ثبت شده است

۲۳
مرداد

دقت در فرهنگ کمبریج به معنی کیفیتِ مواظب (Carefull) و دقیق بودن (Accurate) می باشد. در فرهنگ دهخدا دقت بعنوان باریک شدن، باریکی، ظرافت و نازکی و باریکی از هر چیز ودشواری، نازکی، باریک بینی،  نکته بینی،  نازک اندیشی و توجه کامل معنی شده است. در نتیجه دقت فکر بمعنی نازک اندیشی و باریکی اندیشه بوده و  دقت نظر بمعنی باریک بینی، خرده بینی و باریکی دید معنی می شود.

اگر یکی از مظاهر توسعه نیافتگی را کاهش سطح استانداردهای زندگی تعریف کنیم، یکی از مهمترین عناصر کاهش سطح استانداردهای زندگی قطعا بی دقتی مردم کشورهای توسعه نیافته در انجام امور زندگی خود خواهد بود. آنچه که یک اتومبیل پراید انجام میدهد در نهایت با اتومبیل رولزرویس یکی می باشد – که همان حمل و نقل است – اما این کجا و آن کجا؟ این تفاوت بین دو اتومبیل در واقع  تفاوت دقت در طراحی و ساخت دو اتومبیل می باشد (بدون در نظر گرفتن مسائل مربوط به بازاریابی و فروش). کارخانه بنز مدتی در ایران اتومبیل مونتاژ میکرد که جزو با کیفیت ترین اتومبیلهای تولیدی ایران بود با 300 امتیاز منفی. موضوع این بود که تمام قطعات آن از آلمان می آمد و نمره منفی نداشت. آن سیصد امتیاز منفی مربوط می شد به بی دقتی کارکنان مونتاژ و رنگ در اجرای وظایفشان در ایران. شما با یک جستجوی ساده می توانید وظایف شورای شهر را در اینترنت مشاهده نمایید که بطور خلاصه رفع و رجوع مشکلات شهری و شهرنشینی می باشد. پس قاعدتا شعارهایی که نامزدهای انتخاباتی باید بدهند در طرح و ایده های مختلف در مدیریت شهری می باشد و مردم از بین این طرح و ایده ها باید دست به انتخاب بزنند. حال مشاهده می شود که فرد یا افرادی شعارها یا ایده هایی را برمی گزینند که اصلا موضوعیت و ربطی به شورای شهر ندارد، مثلا گسترش آزادی های سیاسی و ...، و هیچ دقتی به بی ربطی این موضوع ندارند. به همین منوال مردم هم بدون دقت به وظایف شورای شهر به این ایده ها رای می دهند و کسی هم نیست بپرسد این چیزی که میگویی اصلا در سطح وظیفه عضو شورا نیست. وقتی هم که فرد رای آورده و به عضویت شورا در می آید، جامعه انتظار اجرای شعاری را دارند که چون در حوزه وظایف فرد نیست قطعا نمی تواند به آن عمل نماید و در انتها نیز جز دلسردی و یاس چیزی نصیب جامعه نخواهد شد. به همین طریق بی دقتی یک شهروند در تفکر ، استدلال ، تحلیل و اولویت بندی مسائل، بی دقتی یک معلم در کلاس درس،  بی دقتی یک مدیر اجرایی در اجرای مصوبات و قوانین و وظایف، بی دقتی پلیس، بی دقتی پزشک، بی دقتی استاد دانشگاه و پژوهشگر، بی دقتی قانون گذار، بی دقتی حافظ محیط زیست ، بی دقتی تولید کننده و ... باعث می شود که هر یک از این اصناف کیفیت کالاها، خدمات و محصول نهایی شان هر چه که هست کاهش یابد و جمع جبری این کاهش کیفیت ها در نهایت به کاهش کیفیت و استانداردهای زندگی همه افراد جامعه می انجامد؛ چیزی که به آن توسعه نیافتگی می گوییم. 

 

تصویر کپی می باشد.


منتهی فرقی که وجود دارد آنست که هر چه گستره وظایف و مسئولیتهای یک فرد وسیعتر میشود، اثر، عمق و پراکنش آن بی دقتی بیشتر گشته تا در بعضی از موارد به فاجعه ختم می گردد. مثلا بی دقتی والدین در نهایت به فرزندشان آسیب میزند، بی دقتی یک نگهبان به اموال یک مجموعه. بی دقتی یک مدیر تولیدی به زندگی خودش، کارکنان شرکتش، سهامدارها و طرف حسابهای آن شرکت آسیب خواهد زد، بی دقتی یک عضو شورای شهر به شهروندان همان شهر. بی دقتی رئیس بانک مرکزی، نماینده مجلس و یا رئیس قوه مجریه می تواند تمام کشور را تحت تاثیر قرار داده و دچار فاجعه کند، همانطور که بی دقتی مردم یک جامعه در اولویت بندی امور و طرز تفکر و انتخابهایشان نیز می تواند به همین نتیجه ختم گردد.


در نهایت در کنار سیستم هایی که در جامعه دقت بیشتر یا بی دقتی را تشویق کرده و گسترش می دهند، "با دقت بودن" در ذات خود یک فرهنگ است که اعضا یک جامعه می توانند هر یک، در وظایف پیش روی خود آنرا بعنوان یک اولویت و ارزش فردی، ذاتی و اجتماعی در نظر داشته باشند. قطعا گسترش این فرهنگ سطح استانداردهای زندگی همه ما را افزایش داده و گامی موثر بسوی پیشرفت و توسعه خواهد بود.

۰۵
بهمن

قرن ها بادهای مخالف در اتفاقات تاریخی و عدم ارتباطات عمومی با فضای بین الملل باعث شد تا انسان ایرانی (و البته غالب کشورهای خاورمیانه و دیگر کشورهای مسیر جاده ابریشم) دارای ویژگی های فرهنگی ای بشود که درک، گنجایش و پتانسیلی از پیشرفت و توسعه در آن وجود نداشته باشد. در واقع ما امروزه وارث طرز تفکر، رفتار و فرهنگی هستیم که خودمون در پیدایش آن اراده و انتخابی نداشتیم. اما همین آگاهی از نقصانهای موجود و سعی در شناخت خود و حقیقت و رسیدن به خودآگاهی، بزرگترین نعمتی است که از آن برخورداریم.  در نتیجه این مسئولیت بر دوش ما خواهد بود تا با استفاده از این دانسته ها، آینده را برای خود و فرزندانمون بهبود ببخشیم.  

اما قبل از اینکه پیش برم نیازه تا چند نکته رو تذکر بدم. اول اینکه در هر زمانی چند نخبه و انسان آگاه و علامه پیدا میشه. پس وقتی میگیم که وضعیت فرهنگی جامعه نا بسامان هست، نه به این معنی که همه در یک سطح از شرایط نادرست قرار دارند بلکه به این معنیه که متوسط جامعه در شرایط خوبی قرار نداره. در مورد مسائل اجتماعی ما همواره بر روی متوسط ها صحبت میکنیم. مثلا وقتی میگیم جامعه ای درستکاره به این معنیه که متوسط به بالای جمعیت یک جامعه ای درستکار هستند. والا در هر کشوری انسانهای خوب و بد پیدا میشن و وجود یک یا چند آدم بد حکم بالا رو نقض نمیکنه. 

دوم اینکه وقتی صحبت از فرهنگ میکنیم منظورمون چیه؟هر فرد یا جامعه ای یک جهانبینی غالب دارند. اون جهانبینی باعث میشه تا یکسری از مسائل و موضوعات در نظر اونها بعنوان ارزش جلوه پیدا کنه. موضوعاتی که قابلیت اینو پیدا میکنند تا حجم بالایی از ذهن شما رو درگیر خودشون بکنن. شما برای اون احترام بی حد قائل خواهید بود، و دیگران رو بر مبنای اون ارزشها قضاوت میکنید و برایتان پذیرفته نخواهد بود کسی این ارزش ها رو نقض کنه و برای دفاع از اونها حاضر خواهید بود حتی جان خودتون رو هم فدا کنید. بعنوان مثال در یک کشوری زمان اهمیت بالایی پیدا میکنه و احترام به اون چه از جانب خود و چه دیگران ارزش تلقی میشه. پس وقتی یک جلسه ای میگذارن همه سر وقت حضور پیدا میکنند. و اگه در این میان کسی تاخیر بکنه، بی ادبی در نظر گرفته شده، توسط دیگران طرد و یا مورد تنبیه و مجازات ( حتی با یک نگاه بد و یا توبیخ زبانی) قرار میگیره. اما در جامعه ای که زمان در اون ارزش به حساب نمیاد تاخیرهای یک یا چند ساعته و معطل کردن دیگران نه تنها زشت به حساب نمیاد که امری عادی تلقی شده و حتی در بعضی جاها بعنوان افتخار و نشان دادن برتری به رخ کشیده میشه. در قدم بعدی بر اساس ارزشهای شکل گرفته در یک جامعه، اولویتها و سلسله مراتب اهمیت موضوعات مختلف بوجود میاد. اینکه چه موضوعی اولویت اصلی میتونه باشه و نقض چه موضوعاتی میتونه ندیده گرفته بشه. اینجاست که اگه این ارزشها و اولویتها بر اساس حقیقت و درست باشه، میگن مردم قدرت تمیز بین درست و نادرست و سره و ناسره رو دارند. والا جامعه به حدی نزول میکنه که نمیتونه خیر و شر خودشو تشخیص بده.

بر اساس این اولویتها و ارزش ها، رفتارها، نُرم های رفتاری و اخلاقی، عُرف، نهادهای مختلف در خانواده و جامعه شامل نهادهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، سنتها و رسومات شکل میگیره. به مجموعه این نرم ها ، نهادها ، عرفها ، سنتها و رسوم در یک جامعه فرهنگ گفته میشه. 

اما بر میگردیم به سوال اصلی خودمون که انسان توسعه یافته چه انسانیه؟ یعنی برای اینکه یک کشور بتونه  توسعه یافته بشه، افراد ساکن در اون چه ویژگیهایی بایست داشته باشن و چه ارکانی رو بعنوان اصول ارزشی خود بپذیرند؟ با یک مطالعه و جستجو میشه لیست بلند بالایی از خصوصیاتی که نیازه رو تهیه کرد، اما در میون اونها تعدادی هستند که نمیشه ازشون گذشت و جامعه بایست نسبت به این موارد به آگاهی رسیده و اونها رو بعنوان ارزش تلقی کنه ، تا نتیجه فکری و رفتاری اون منجر به توسعه یافتگی و پیشرفت اون بشه:


ارزش انسان

اینکه جدای از مقام، نفوذ سیاسی و اجتماعی، جنسیت، قومیت، ملیت، مذهب ، ثروت و ... ذات آدمی و شخصیت وجودیش در یک جامعه دارای ارزش و احترام باشه. یکی از مهمترین چیزهایی که در کشورهای توسعه یافته وجود داره  (و البته باعث پیشرفت اونها شده) و جذابیت ایجاد میکنه به نحوی که در اولین برخوردها هنگام ورود به این کشورها به چشم میاد همین مسئله هست. تموم جوانب و مسائل رفاهی که در این کشورها دیده میشه وابسته به همین احترام به نوع انسانه. نحوه برخورد با ارباب رجوع، نحوه برنامه ریزی سیستم حمل و نقل، طراحی اتوبوسهای شهری، نحوه بوروکراسی اداری، مجموعه طراحی شهری، طراحی ساختمانها، طراحی فضای سبز، اهمیت ایمنی در زندگی و کار و ... قطعا اگه ارزش ذاتی انسان مورد احترام نباشه (که البته به حرف نیست بلکه اگه واقعا ارزش باشه خودشو در عمل نشون میده) آنگاه به هیچ عنوان نمیشه صحبت از رفاه و پیشرفت و توسعه کرد، چرا که کسی راجع به اینکه چطور بهتر زندگی کنیم و بیشتر شرایط زندگی رو بهبود ببخشیم و زندگی رو ساده تر کنیم فکر نمیکنه.

بعد دیگه ارزشمند بودن انسان در یک جامعه اینه که همواره درآن، در صورت اجبار به انتخاب بین ماشین و ابزار، و انسان، ماشین و ابزار رو فدای انسان میکنند و نه برعکس. در حالیکه در کشورهای توسعه نیافته میبینیم که انسان فدای ابزار فیزیکی و ماشین میشه و اگه بخواد انتخابی صورت بگیره ابزارآلات نگهداشته شده و از انسان صرف نظر میشه.


عکس کپی می باشد.

ارزش زمان

یکی از مهمترین ارزش ها در کشورهای توسعه یافته است. در واقع رشد، تغییرات کیفی زندگی در بازه زمانیه. پس هر چه در زمان بیشتر صرفه جویی کنیم و اتلاف نداشته باشیم با سرعت بیشتری شرایطمان بهبود پیدا میکنه و توسعه اتفاق میوفته. انسانهای توسعه یافته نه تنها برای زمان خودشون ارزش قائلند بلکه برای زمان دیگران نیز احترام قائل میشوند، لذا یکی از بنیادها و ارکان ایجاد نظم و برنامه ریزی در جامعه شکل میگیره. جلسات و مراسم سر وقت، سیستم حمل و نقل سر وقت، اجرای برنامه های فردی و اجتماعی بر اساس زمانبندی و سر وقت. بوروکراسی اداری بدون فوت وقت و طبق برنامه و... آیا رفاه و توسعه چیزی غیر از اینهاست؟ شرایطی که شما برنامه زندگیتان را میدانید و میتوانید برای خود و آینده تان برنامه ریزی کنید، بدون اینکه فکر کنید که وقت شما در این راه تلف شده و یا توسط دیگران مستهلک میشود.


اصالت صداقت و حسن نیت

راستی در گفتار و کردار و همچنین حسن نیت یکی دیگه از اصول یک جامعه پیشرفته است. به میزانی که این اصول در جامعه ای کمتر باشه، جامعه از توسعه و پیشرفت باز میمونه. اولین اثر این عوامل در ساختن یک سرمایه اجتماعی قرص و محکم هست. اینکه مردم جامعه بتونن به هم اعتماد داشته باشن. نکته دیگه اینه که بخصوص در کشورهای توسعه نیافته نیات کارها همون چیزی نیستند که نشون داده میشن و در نتیجه کارها، برنامه ها و تلاشها گاهی جنبه نمایش داره. برای همین مثلا در مقالات و دستورالعمل هایی که نهادهایی مثل سازمان ملل و یا بانک جهانی برای حل مشکلاتی مانند فساد اداری ارائه میدن اولین بند از اون میگه آیا واقعا میخواین فساد رو کنترل کنین؟ واقعا در کاهش اون حسن نیت دارید؟ و یا میخواین نمایش اجرا کنید؟ در صورت داشتن حسن نیت آنگاه بندهای بعدی قابل تامل و اجرا خواهند بود، اما در صورت نداشتن حسن نیت هیچ برنامه و قانونی به اجرا نخواهد رسید. علاوه بر اون باعث اتلاف وقت، هزینه و انرژی خواهد شد.


ارزش حق و حقوق

تا وقتی هر کسی در یک جامعه آشنا به حق و حقوق خودش نباشه، و همچنین رعایت حقوق دیگران و نه تنها افراد، که طبیعت و باقی جانداران توسط افراد اون جامعه درونی نشده باشه، نمیشه حرف از توسعه زد. اینکه افراد حقوق باقی انسانها و طبیعت رو نه از ترس جریمه و تنبیه و غیره که بخاطر ارزش ذاتی خودش پاس بدارند


پذیرش حق مالکیت

حق مالکیت معنی ای گسترده تر از این داره که مثلا شما برای زمین و ملکی که دارید سندی داشته باشید که بطور قانونی شما رو مالک اون بنامه و کسی نتونه اون ملک رو  بدون رضایت شما در بیاره

حق مالکیت به این معنی است که آیا شما میتونین حاصل و میوه درختی رو که کاشتید خودتون درو کنید؟ یا در این میان بطور قانونی و غیر قانونی افراد و یا مجموعه هایی هستند که حاصل دسترنج شما رو درو میکنن و  سهم اندکی به خودتون خواهد رسید. این مسئله ربطی به مالیات در کشورها نداره بلکه منظور جهانبینی ای هست که به افراد اجازه میده بعنوان یک فرد و یا مقام صاحب قدرت به دسترنج دیگران دست درازی کنه و یا حق اونها رو بهشون نده. رعایت حق مالکیت اولین و مهمترین قدم در ایجاد انگیزه برای افراد برای حرکت، رونق و پیشرفت هست.


تصویر کپی می باشد.

نظم فردی و اجتماعی

قطعا نمیشه یک کشور توسعه یافته بی نظم رو تصور کرد. تموم مسیرهایی که به پیشرفت و توسعه ختم میشن از مسیر توانایی در برنامه ریزی و کنترل بهتر میگذرن. و بدون نظم فکری و فردی توانایی ای در نظم اجتماعی و اجرای طبق زمانبندی برنامه ها وجود نخواهد داشت. بدون نظم در جامعه قطعا صحبتی از ارزش انسان و زمان نمیشه کرد و حقوقی رعایت نخواهد شد. اتلاف وقت، هزینه و انرژی انسانها کمترین نتیجه بی نظمی خواهد بود.


عدالت در بازی و رقابت زندگی

ما همه در زندگی اجتماعیمون در یک رقابت با دیگر افراد قرار داریم. در تجارت، تولید، کار ، سیاست، تحصیل و ... و همه این رقابتها در بستری از قوانین و مقرارت نگاشته شده قانونی و یا نگاشته نشده عرفی قرار دارند. رعایت این قوانین بازی در زندگی اجتماعی، یا اصطلاحا "جر نزدن" و تغییر ندادن قوانین به نا حق برای منافع فرد یا گروه خاصی، از اصول توسعه و پیشرفته. در واقع این رقابت عامل اصلی تکامل همه افراد و گروههاست البته در صورتی که قانون بازی بصورت عادلانه و جوانمردانه بدون جانبداری آشکار یا پنهان از هیچ طرف خاصی اجرا شود. در این صورت تنها بازی بهترو تکامل بیشتر باعث برد خواهد شد. مجموع اثر این عامل باعث توسعه و پیشرفت کل جامعه میشه. در غبر اینصورت چیزی غیر از شایستگی باعث برد افراد و گروهها میشه که نتیجه نهاییش الزاما پیشرفت و توسعه کشور نخواهد بود.

قانونگرایی و قانونمندی

آیا تمام چیزهایی که طبق حقوق همه افراد و مصالح مختلف جامعه بر روی کاغذ نگاشته میشه و بعنوان قانون به همه ابلاغ میشه، مورد رعایت قرار میگیره؟ پیشرفت و توسعه کشور بر مبنای دو اصل بوجود میاد: اول اینکه تصمیمات درستی گرفته بشه و دوم اینکه این تصمیماتِ درست، بصورت درستی اجرا بشه. قانونمندی جامعه ضامن تحقق بخش دوم این دو اصل هست تا مطمئن بشیم کارها به درستی پیش میره. در غیر اینصورت قوانین نگاشته شده بر روی کاغذها ارزش زیادی نخواهند داشت.


رعایت و پذیرش شایسته سالاری

قطعا وقتی صحبت از منافع مالی و یا پست و مقام در پیشرفت شخصی میشه، همه برای تقسیم اون و دریافت سهم صحبت از شایسته سالاری میکنن. اینکه حق به حقدار برسه. اما وقتی میخوان بگن این فرد شایسته کیه؟ همه بجای در نظر گرفتن یکسری معیارهای روشن و شفاف و قابل اندازه گیری و مقایسه کردن افراد با اون معیارها برای پیدا کردن فرد شایسته و پذیرفتن نتیجه اون، مستقیم و غیر مستقیم به خودشون اشاره میکنن و جوری قواره رو میبرن که مناسب تن خودشون در بیاد. این اصل در جهانبینی اشاره به این داره که شما خودتون رو با معیارهای شفاف تعریف شده شایسته سالاری مقایسه کنین نه اینکه افراد رو به دلخواه انتخاب کنین بعد تعریف شایستگی رو به اندازه اونها بدوزین. روشنه که فرد شایسته در یک رقابت سالم و جوانمردانه با قوانین عادلانه و روشن تعیین میشه. پذیرفتن نتیجه این رقابت بدون درگیری و حرف و حدیث یکی از اصول و ارزشهای کشورهای توسعه یافته است.


ارزش ارتباطات کلامی بجای درگیری های فیزیکی در جامعه

یکی از ارزش های اصلی جوامع توسعه یافته اصالت گفتگو هست؛ اینکه بر روی مسائل مورد اختلاف بحث و صحبت میشه. افراد این توانایی رو دارن که در این مباحث روی عقاید خودشون تمرکز کنند و استدلالهای خودشون رو بیارن و قضاوت رو به جمع واگذارن. در این میون افراد توانایی کنترل خشم خودشون رو دارند و هیچگاه این مباحث به درگیری ، آسیب رسانی، ایجاد وحشت و یا احیانا حذف افراد و گروههای مخالف فکری نمی انجامه. در حالیکه در جوامع توسعه نیافته کوچکترین اختلافات فکری و یا عقیدتی تحمل نگشته، موجب ایجاد موج های خشونت در جامعه میشه.