یک سیستم طبق تعریف به مجموعه ای از اجزاء وابسته و یا در حال تعامل با هم گفته میشه که یک کل پیچیده تر رو شکل میدن. هر سیستم با مرزهای فضایی و زمانی که توسط محیط دوروبرش محصور گشته محدود میشه. سیستمها بوسیله ساختار و اهدافش تعریف گشته و بوسیله عملکردش به نمایش در میاید.
سیستمهای اجتماعی بعنوان مجموعه ای از قواعد، عرفها، نرمها و قوانین نگاشته شده یا نشده بین افراد، گروهها و نهادها هستند که یک ساختار و یا رفتار را شکل میدهند. اگه بخوام ساده تر بیان کنم سیستمها مانند یک جوی و یا رودخانه هست که مسیر جریان آب رو تعیین میکنه. در هر سیستم اجتماعی راههای رسیدن به منافع مورد نظر شکل داده میشه. برای هر فرد، هدف در زندگی اجتماعیش چیه؟ رسیدن به منافع مالی و ثروت و دارایی بیشتر (به جهت کسب رفاه و اغنا حس سودجویی بالاتر) و همچنین دستیابی به موقعیت، احترام و قدرت اجتماعی برتر. حالا یک سیستم اجتماعی راههای رسیدن به این دو هدف ثروت اندوزی و قدرت طلبی رو شکل میدن. اینکه چطور شما میتونین طی اون خودتو تو جامعه بالا بکشین : وضعتون بهتره بشه و مورد احترام جامعه قرار بگیرین. حالا سیستم اجتماعی راهها و کانالهایی هستند که به شما میگه از چه روشها و طریقی میتونین این مسیرها رو طی کنین. فرهنگ، عرف، قوانین، نهادها و ساختار دولتی، نهاد های اجتماعی، روشهای اداری ، روشهای قضایی و رفع اختلاف و ... همه اینها بعنوان بخش و اجزائی از سیستم اجتماعی هستند که به رفتارهای انسانهای اون جامعه شکل میدن. یک سیستم اجتماعی چه خوب باشه و چه بد، افراد زندگی و رفتارشون رو با اون تطبیق میدن تا به منافع بیشتری برسن. حالا اگه یک سیستم خوب طراحی بشه، افراد با تفکرات و رفتار درست به منافع بیشتری میرسن و منافع فردی و اجتماعی همسو میشه و اگه یک سیستم بد طراحی بشه رفتار و اندیشه های بد رو تشویق میکنه و با اونها افراد به منافع بیشتری دست پیدا میکنن. در نتیجه منافع فرد با جامعه اختلاف پیدا میکنه و دنباله روی منافع فردی به زیان منافع اجتماعی منتهی میشه.
چه بخواهیم و چه نخواهیم سیستمها تو یک جامعه ایجاد میشن و عملکردشونو بر افراد اون جامعه تحمیل میکنند. اگه موقع طراحی این سیستمها دقت و فکر بشه شما به اهداف خودتون از اون سیستم خواهید رسید، اما اگه بدون تفکر و یا با بی دقتی و یا هر دلیل دیگه ای شما سیستمی طراحی نکنید و یا یک سیستم بد پایه گذاری کنید، سیستمی هرز شکل گرفته و قطعا نتیجه های ناخواسته خواهید گرفت. یک مطلب دیگه اینه که شما نتیجه ای که میگیرید ناشی از سیستمهایی هست که واقعا داره تو جامعه کار میکنه و نه اونی که صرفا رو کاغذ اومده و یا اهداف و آرزوهایی که شما فقط شعارشو میدید. گاهی اجزاء مختلف یک سیستم ممکنه با هم هماهنگ و هم جهت نباشند، اونوقته که وقت و انرژی جامعه گرفته میشه و جامعه دچار تشتت، سردرگمی و تنش میشه.
تصویر کپی می باشد.
مشکلاتی نظیر اینکه چرا توسعه پایدار بشکل خودجوش و با سرعت دلخواه اتفاق نمیوفته، مشکل ترافیکی ما چرا حل نمیشه؟ چرا سرمایه گذاری تو مملکت کمه؟ چرا فعالیتهای تولیدی داره کم و دلالی زیاد میشه؟ چرا بیکاری زیاده؟ چرا نهادهای دولتی اینقدر بهره وری پایینی دارند و خوب سرویس نمیدن؟ چرا کارمندها وجدان کاری ندارن و بجای کار راه اندازی بدتر دنبال عقده گشایی هستند و وقت و شخصیت و هزینه ارباب رجوع رو زیر پا له میکنن؟ چرا شایسته سالاری تو نهادهای دولتی اتفاق نمیوفته و افراد نالایق به مقامات بالاتر میرسن؟ چرا نظم اجتماعی در ایران کمه؟ چرا تو جامعه بهداشت رعایت نمیشه؟ چرا هیچوقت نوبت دادن در مطب پزشکها سروسامان نداره و به وقت مریضها ارزش داده نمیشه؟ چرا بی مسئولیتی در خدمات پزشکی بیداد میکنه و خطاهای انسانی در مراکز پزشکی زیاده؟ چرا کلاهبرداری و چک برگشتی زیاده؟ چرا دزدی زیاده؟ چرا رشوه گیری، فساد اداری و اختلاس زیاده؟ و هزاران چرای دیگه رو فقط از طریق تحلیلهای سیستمی میشه پاسخ داد. جواب کلی بهشون (فارغ از روابط علت و معلولی و مکانیسمهای هر یک که فرق میکنن) یکیه: اینکه سیستم طراحی شده تو هر کدام از آنها به نوعیه که تشویق کننده اون رفتارهاست و سرکوب کننده رفتارهای درست مورد انتظار.
برای اینکه موضوع روشن بشه چندتا مثال میزنم. مثلا تو یکی از فروشگاهها فرانسه برای اینکه شما چرخ خرید رو ببرید و سرجاش بذارید، منتظر ارتقا فرهنگ شما نمیشینن، بلکه اونها رو با زنجیرهایی به هم متصل کردن که با پرداخت یک سکه از هم باز میشن. حالا اگه شما دنبال سکه تونید باید چرخ رو ببرید سرجاش و زنجیر کنید تا بتونید اونو بدست بیارید. تو استخرها برنامه مشابهی رو برای کلیدهای کمد لباسها درست کردند تا انگیزه کافی برای نبردن کلید با خودتون داشته باشید. تو امریکا برای اینکه جلوی فساد اداری رو بگیرن، در درجه اول برای مخبرِ اون، امنیت قضایی درست کردن و اسمشو هم فاش نمیکنند. در ثانی بخشی ( فک کنم یک سوم) از مبلغ اون سو استفاده رو به مخبر میدن. تو اغلب کشورهای توسعه یافته برای اینکه فعالیتهای پژوهشی و تحقیقاتی رو تشویق کنن، از یک تا چهار برابر مخارج در اون بخش رو هنگام مالیات ستانی تخفیف میدن.
منتهی همیشه کار با پول درست نمیشه. گاهی عرف و فشار اجتماعی ، اونچه که بعنوان آبرو در یک جامعه مطرحه میتونه فشار بیشتری از جریمه نقدی وارد کنه و رفتار فرد رو تغییر بده. تو یک مدرسه ای پدر مادرها 10 دقیقه دیرتر از ساعتی که باید دنبال فرزندانشون بیان می اومدن. برای اینکه سروقت بیان تصمیم میگیرن اونها رو به ازای هر دقیقه مقداری جریمه کنن. فکر میکنین چه نتیجه ای بدست اومد؟ والدین حالا با خیال راحت نیم ساعت دیر میومدن. چون فکر میکردن که به کارهاشون میرسن و برای تاخیر پیش اومده به راحتی جریمشو میپردازن. بعد اون جریمه برداشته شد اما رفتار والدین به حالت اول برنگشت و تاخیرهای نیم ساعتی ثابت موند، چون حالا والدین به شرایط جدید عادت کرده بودن و یادگرفتن که پس نیم ساعت هم میشه تاخیر داشت. در نتیجه در صورت طراحی اشتباه یک سیستم ممکنه به نتایج ناخواسته برسیم و از اونور دیگه نتونیم اون رفتار ناخواسته رو به حالت اول برگردونیم.
نکته ای که وجود داره تو هر سیستمی _ چه خوب و چه بد _ انسانها به اون سیستم عادت میکنن و رفتارهاشونو جهت بهره برداری از اون و کسب منافع و کاهش مضرات تنظیم میکنن. این عادت و تنظیم منافع نسبت به شرایط موجود باعث میشه تا اونها در مقابل هر گونه تغییر در سیستم _ چه خوب و چه بد _ مقاومت کنند. برای همین اغلب دیده میشه کارمندان ادارات و شرکتها همواره نسبت به تغییر ساختار اداری ناراحتند و مقاومت میکنند. همینجور که در برابر اتوماسیون مقاومت میکنن. پدر و مادرها در برابر استفاده از تکنولوژی مقاومت میکنند همانطور که تجار و تولیدکنندگان در برابر تغییر در روشهای فروش و یا حسابداری مقاومت نشون میدن.