تا حالا شده کتابی بخوانید و یک حس شادی غیرقابل وصف به شما دست بدهد؟ یک کشف جدید. اثباتی از اندیشه هایتان. اکتشافی از زوایای تاریک تاریخ کشور. کمکتان کند تا مانند عکسهای هوایی گوگل ، بجای طول و عرض جغرافیایی، روی مرزها و پهنه تاریخی کشور بر روی زمان حرکت کنید و دریابید برای چه آنجایی ایستاده اید که الان هستید؟ قطعا در پوست خود نمی گنجید. برای من کتاب "ایران، جامعه کوتاه مدت و 3 مقاله دیگر" نگاشته شده توسط محمدعلی همایون کاتوزیان همچین حسی داشته است. در پازل هرم فکری، کمکم کرد چند تکه مشکل را بهم وصل کنم. چیزی از متن کتاب اضافه نمی کنم تا شیرینی خواندنش برایتان باقی بماند و فقط به خود توضیح ناشر بسنده میکنم که:
"چهار مقالهای که در این کتاب میخوانید هریک بهنوعی مشکلات تاریخی توسعهی اقتصادی و سیاسی ایران را بررسی میکند. فقدان امنیت برای مالکیت خصوصی و در نتیجه عدم انباشت سرمایه در دست بخش خصوصی، انحصار ثروت و قدرت اقتصادی در دست حکومتها که خود به انحصار قدرت سیاسی میانجامید و سرعت و شدت تحولات سیاسی و اجتماعی که جامعه را از چهارچوب قانونی باثبات که لازمهی رشد و توسعهی اقتصادی است محروم میکرد، در دو مقاله اول بررسی میشود. تلاش برای استقرار قانون و نظم قانونی که به انقلاب مشروطه انجامید و علل ناکامیها و کمبودهای این جنبش مضمون مقالهی سوم است و در مقالهی چهارم که به معنایی دنبالهی مقاله سوم است شرحی از زندگی و آثار ملکالشعرای بهار میخوانیم که از کوشندگان راه مشروطه بود و انسانی فرهیخته و آزادیخواه و متجدد که میکوشید در فضای بسته و خطرخیز دیکتاتوری در عین وفادارماندن به آرمانهای خود از تندرویهای ویرانگر بپرهیزد و در محیطی که کمتر کسی هوادار اعتدال و خرد بود به اعتدالی خردمندانه برسد."