آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

همیشه برای من یک سؤال وجود داشت که چرا فرآیند توسعه و رفاه در ایران این قدر کند و بی هدف طی می شود. این مسئله باعث شد تا رشته ام را به اقتصاد تغییر دهم و در کنار آن مطالبی از باقی شاخه های علوم انسانی و اجتماعی نیز مطالعه کنم. لُب مطلب، آنچه بدست آوردم این شعر حافظ بود که :
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
آنچه برای رفاه و توسعه بیشتر نیاز داریم درون دلها و مغزهای ما وجود دارد.
نمی دانم آنچه نوشته خواهد شد اثری هم خواهد داشت یا نه. اما در ریاضی یک تئوری داریم به اسم "اثر پروانه ای" که می گوید: بال زدن پروانه در یک قاره می تواند باعث بوجود آمدن یک گردباد در قاره ای دیگه بشود. امیدوارم این نوشته ها قادر باشند در آیندۀ خودمان و فرزندانمان مؤثر واقع گردند.

۱۲ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

۰۸
بهمن

 

بایست دقت کرد که تورم یک بیماری پولی می باشد. تورم در واقع به فرآیند کاهش ارزش پول ملی گفته میشود. یعنی تا دیروز یک خودکار معادل 100 تومان بوده است ولی چون ارزش پول کاهش یافته، اکنون معادل 1000 تومان گشته است. فرآیند تورم را از این طریق که غالب کالاها و دارایی ها و خدمات در کشور شروع به گرانتر شدن (بخاطر ارزان شدن پول ملی) می کنند، می توان مشاهده کرد.

 

بطور کلی هر عاملی که باعث بوجود آمدن مازاد تقاضا شود (یعنی نسبت به حالت تعادل اولیه، تمایل به مصرف و خرید افزایش و تمایل به تولید کاهش یابد) باعث ایجاد تورم خواهد شد. برخی از این علل بر عرضه و تولید اثر گذاشته و آنرا کاهش داده و برخی نیز بر تقاضا اثر گذاشته آنرا افزایش می دهند.

 

 

 

تورم وارداتی: تورمی است که در کشورهای صادرکننده اتفاق افتاده و از طریق واردات به کشور ما وارد می گردد. بعنوان مثال وقتی از چین کالایی وارد میشود، تورم در چین باعث گرانتر شدن کالای وارداتی شده و از آن طریق وارد ایران می گردد.

 

 

 

تورم بخشی: افزایش قیمت یک بخش از اقتصاد مثلا انرژی، دستمزدها و یا حمل و نقل پخش شده و بر تورم کل جامعه اثر میگذارد.

 

 

 

تورم ساختاری: تورمی که از ساختار غلط اقتصادی ناشی می شود. مثلا، ساعات کم کار واقعی کارمندان و کارگران باعث می گردد تا آنها پول 8 ساعت کار را دریافت کرده اما به ازاء آن زمان، کالا تولید نشود. در نتیجه کمبود کالا و خدمات در جامعه اتفاق افتاده، باعث ایجاد تورم می گردد. وجود بخش دلالی بصورت سرطانی نیز درآمدی را ایجاد میکند که ما به ازاء آن کالا و خدماتی ارائه نشده و باعث افزایش تورم میگردد.

 

 

 

تصویر کپی می باشد.

تورم پولی: در صورتی که چاپ و عرضه پول بدون پشتوانه، بیش از حد نیاز تولیدِ کشور باشد بوجود می آید. در واقع با تزریق پول به جامعه، مردم برای خرید کالاها و خدمات هجوم می آورند، اما کالایی وجود نداشته و باعث افزایش تورم می گردد.

 

 

 

همه این علتها با هم در کشور اثرگذاشته باعث میشود تا نرخ تورم در کشور تعیین گردد، اما هر یک وزن و اهمیتی دارد. تحقیقات نشان داده که در کشور ما بیشترین اثر را عرضه پول توسط دولت و بانک مرکزی بر تورم می گذارد. در واقع این پول را دولت برای جبران کسری بودجه خود چاپ و منتشر می کند که راجع به آن در بخش بعدی بیشتر توضیح خواهم داد.

 

 

 

دقت کنید که تورم یک نوع مالیات مخفیانه می باشد: دولت برای جبران کسری بودجه خود پولی در کشور عرضه میکند که باعث افزایش تورم خواهد شد. یعنی اگر در اولِ سال ما با یک میلیون تومان، یک سبد خاص از کالاها و خدمات را می توانستیم بخریم، در آخر سال چنانچه تورم پنجاه درصد بوده باشد، توانایی خرید نصف آن سبد را خواهیم داشت. این با حالتی که تورمی وجود نداشته باشد اما دولت مستقیما پنجاه درصد از ما مالیات بگیرد تفاوتی ندارد.

 

 

 

حال میتوانیم درک کنیم که به چه دلیل تورم و سیاست های تورمی زیاد بشدت ناعادلانه می باشند. چرا که در شرایط مالیات ستانی، از افراد فقیر چیزی دریافت نمی گردد و از باقی افراد بصورت پلکانی بر اساس درآمدهایشان درصد بیشتری مالیات ستانده میشود که عادلانه است. اما در شرایط تورمی، قدرت خرید همه افراد اعم از ثروتمند و فقیر شروع به کاهش پیدا می کند. در عکس العمل به این شرایط، افراد ثروتمند که دارایی و درآمد فراوانی دارند، توان انتخاب داشته درآمد و دارایی های پولی خود را به شکل دارایی های دیگری که در پیک تورمی قرار دارند (مانند زمین و ملک، ارز، طلا و ...) در می آورند و می توانند بیشتر ارزش داراییهای خود را حفظ کنند. اما کارمندان، کارگران و افراد متوسط به پایین جامعه که فقط از درآمد ماهانه خود ارتزاق می نمایند، نمی توانند عکس العملی نشان داده و قدرت خریدشان بشدت کاهش یافته و فقیرتر میشوند. این باعث می شود تا اختلاف طبقاتی در جامعه افزایش یافته و فشار و بار هزینه های دولت بجای اینکه بر دوش افراد ثروتمند تر باشد، بر دوش افراد فقیر تر جامعه قرار گیرد.

 

جستارهای مرتبط:

تورم چیست؟

چرا تورم کنترل نمیشود؟

عوارض جانبی کنترل تورم چیست؟

 

 

 

۰۷
بهمن

تورم به افزایش مداوم سطح عمومی قیمتهای کالاها و خدمات در یک دوره زمانی گفته می شود. از آنجایی که در تورم کالاها و خدمات گران میشوند، با هر واحد پول مقدار کمتری از کالاها و خدمات را میشود خرید، لذا تورم باعث کاهش قدرت خرید می گردد.
تورم از طریق محاسبه تغییرات نسبی دورهای شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی محاسبه می شود. شاخص قیمت کالاها و خدمات مصرفی خود حاصل تقسیم متوسط وزنی قیمت در یک سال بخصوص به قیمت در سالی بعنوان سال پایه می باشد. در واقع تورم را میشود با سرعت مقایسه کرد. تورم صفر به معنی آنست که متوسط قیمت های آنسال نسبت به سال قبل تغییری نکرده است. هر گونه تورم بالای صفر، نشان دهنده افزایش قیمت نسبت به سال گذشته می باشد. تورم منفی نشان دهنده کاهش قیمتها نسبت به سال قبل می باشد. حالت تورم حاد به شرایطی گفته می شود که نرخ تورم می تواند به بالای یک میلیون درصد در سال برسد. بعنوان مثال آلمان در سال 1923 تورمی معادل 25/3 میلیون درصد در ماه را تجربه کرد. یکی از دلایل قدرت گرفتن هیتلر و جنگ جهانی دوم را همین تورم لجام گسیخته در آلمان دانسته اند. در سال 2008 زیمباوه به رکورد تورم 6/79 میلیارد درصد در ماه رسید. یعنی قیمت ها هر 24 ساعت 98 درصد افزایش پیدا می کرد.


تصویر کپی می باشد.
حالت تورم رکودی به شرایطی گفته میشود که در اقتصاد تورم و رکود با هم اتفاق می افتد. در اغلب موارد قبل از افزایش قیمت کالاها و خدمات مصرفی، قیمت عوامل تولید (سوخت، دستمزدها، مواد اولیه و ...) افزایش می یابد. در واقع افزایش عمومی قیمتها بخاطر تورم در هزینه تولید می باشد، در این شرایط حالت تورمی به همراه ورشکستگی شرکتها، موج چک های برگشتی و بیکاریهای انبوه همراه خواهد بود.


بطور عمومی دولت ها اجازه ایجاد تورم منفی (کاهش قیمت ها) را نمی دهند چرا که اینکار کشور را به رکود و افزایش بیکاری می کشاند. یک تورم بین صفر تا سه درصد در سال یک نرخ نرمال برای تورم خواهد بود. تورم های بالا در درجه اول باعث افت ارزش پول در هر سال شده، در نتیجه نرخی را که هر سرمایه گذاری بایست سودآوری داشته باشد، تا سرمایه گذار را مشتاق به سرمایه گذاری کند، افزایش خواهد داد. لذا از میزان انتخاب های سرمایه گذاری کاسته شده، بیکاری افزایش می یابد.


از طرف دیگر افزایش تورم و غیر قابل پیش بینی بودن آن باعث می شود نااطمینانی ها در اقتصاد افزایش یافته و بازیگران آن بسمت سرمایه گذاری های بلند مدت نروند (در مورد نا اطمینانی ها بعدا توضیح خواهم داد).
شاید بعضی به اشتباه تصور کنند که سیاست های تورم زای دولت (که منجر به تورم های بالا می شود) باعث ایجاد رونق در نتیجه کاهش بیکاری گردد، در حالیکه این فقط یک برداشت اشتباه، بی دقت و سادهانگارانه از قانون عرضه بوده و هیچگاه نه از لحاظ تئوری و نه از لحاظ تجربی ثابت نگردیده است.