آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

همیشه برای من یک سؤال وجود داشت که چرا فرآیند توسعه و رفاه در ایران این قدر کند و بی هدف طی می شود. این مسئله باعث شد تا رشته ام را به اقتصاد تغییر دهم و در کنار آن مطالبی از باقی شاخه های علوم انسانی و اجتماعی نیز مطالعه کنم. لُب مطلب، آنچه بدست آوردم این شعر حافظ بود که :
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
آنچه برای رفاه و توسعه بیشتر نیاز داریم درون دلها و مغزهای ما وجود دارد.
نمی دانم آنچه نوشته خواهد شد اثری هم خواهد داشت یا نه. اما در ریاضی یک تئوری داریم به اسم "اثر پروانه ای" که می گوید: بال زدن پروانه در یک قاره می تواند باعث بوجود آمدن یک گردباد در قاره ای دیگه بشود. امیدوارم این نوشته ها قادر باشند در آیندۀ خودمان و فرزندانمان مؤثر واقع گردند.

۳ مطلب در شهریور ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۶
شهریور

تاریخچه بحث پیرامون اقتصاد اسلامی موازی با باقی علوم اسلامی به سالهای پیش از انقلاب باز میگردد. در ادامه حرکتهای اسلامی و جنبش های بازگشت به خویشتن بحث بر سر اقتصاد اسلامی نیز بالا گرفت. کتاب "اقتصاد ما" توسط محمد باقر صدر را میتوان از مهمترین آثار مرتبط با اقتصاد اسلامی بر شمرد که در اوایل دهه 60 میلادی نگاشته شده است. اما یک سوال بسیار مهم باقیست. آیا همانطور که چیزی به اسم فیزیک یا شیمی اسلامی یا غیر اسلامی نداریم، مفهومی بنام اقتصاد اسلامی می تواند معنی پیدا کند؟

 

برای توضیح این مسئله باید به طبقه بندی های اولیه علم اقتصاد بازگردیم. علم اقتصاد بر خلاف علوم طبیعی دیگر وجهی اضافی دارد. در واقع علم اقتصاد را میتوان به دو حوزه تقسیم کرد؛ اقتصاد اثباتی و اقتصاد دستوری.

در حوزه اثباتی در اقتصاد، پدیده های اقتصادی را همانطوری که وجود دارند مانند یک جسد در پزشکی تشریح کرده و روابط علّی بین پدیده ها را مطالعه می نمایند. مثلا رابطه بین نرخ بهره و تورم و یا تورم و نرخ ارز. این بخش از علم اقتصاد ربطی به ایدئولوژی و کشوری که مطالعه در آن صورت می پذیرد نداشته و عموما روابط جهانشمولی از علیت در آن مشاهده می گردد و در نتیجه چیزی بنام اقتصاد اسلامی و بطور مشابهی مسیحی، سوسیالیستی، غربی، شرقی، امریکایی و اروپایی نداشته و نمی توانیم داشته باشیم. در همه جای دنیا با ثابت بودن سایر شرایط افزایش نقدینگی باعث افزایش تورم میشود و این مسئله ربطی به مکتب و ایدئولوژی و کشور پیدا نمی کند. مثل اینکه آب در 100 درجه سانتیگراد بجوش می آید. 

 

اما حوزه دیگری در علم اقتصاد وجود دارد که راجع به خوب و بد بودن و درست یا نادرست بودن سیاستگذاریهای اقتصادی صحبت می کند. در این حوزه چون راجع به خوب و بد بودن، ارزشگذاری، اولویتها و باید و نبایدها صحبت می شود، بحث راجع به اقتصاد اسلامی موضوعیت پیدا میکند، همانطور که راجع به اقتصاد کمونیستی، کاپیتالیستی، لیبرال و غیره نیز میتوان سخن بمیان آورد. 

 

سوال بعدی اینکه در صورت امکان وجود چیزی به اسم اقتصاد اسلامی آیا چنین نسخه ای دم دست و آماده به استفاده است و یا خیر؟ در جواب باید گفت المانها و عناصر اصلی ایجاد یک چارچوب کلی بنام اقتصاد اسلامی در هر عصری وجود دارد منتهی مردم  باید آنرا با توجه به مشکلات و خصوصیات زمان خود دائم مطالعه، اصلاح، توسعه و بازطراحی نمایند. بعنوان مثال با استفاده از آنها خود پیامبر (ص) بسیاری از عقود و قراردادهای مبادلاتی و تجارت را که بصورت عرفی وجود داشت پذیرفت مانند عقود شرکت یا مضاربه و تعدادی از روشهای معاملاتی را فسخ کرد: همچون بیع ملاقیح، حصاه، منابذه و ملامسه و ... که وجه مشترک تمام این نوع قراردادهای مبادلاتی عدم آگاهی خریدار و یا فروشنده از مشخصات جنس و کیفیت و یا قیمت قطعی آن و به معنای دیگر شانسی و غیر اختیاری بودن معاملات می باشد. و یا تعهد پیامبر بعنوان حاکم مدینه به بازتوزیع درآمدهای عمومی جهت کاهش فاصله طبقاتی بخصوص بین انصار و مهاجرین بود. با مطالعه تصمیمات و روش کار پیامبر در روش حکمرانی میتوان دید که چطور ایشان از این احکام برای حل مشکلات و افزایش رفاه و شکوفایی و پیشرفت اقتصادی آنزمان جامعه مسلمین استفاده میکردند.

 

تصویر کپی می باشد.

 

قطعا اقتصاد مدینه در سالهای اول هجرت با آنچه امروز بعنوان اقتصاد در کشورهای دنیا وجود دارد خیلی فرق کرده است. روشهای تولید از تخصصی شدن کارها و تقسیم کار، از بین رفتن پول کالایی (بر مبنای طلا) و ایجاد پولهای کاغذی بدون پشتوانه، جدا شدن و تخصصی شدن مالکیت از کارآفرین و سرمایه گذار و نیروی کار از همدیگر، ایجاد بانکها، بوجود آمدن سیستمها، بازارها، نهادها و قراردادهای مالی متنوع در دنیا که هر یک برای حل مشکلی خاص بوجود آمده اند، تنوع و پیچیدگی تجارت و ارتباطات بین المللی و غیره و همه اینها ممکن است تا چند قرن دیگر کاملا تغییر کنند. لذا در هر عصری مردم آن عصر باید با استفاده از آن اهداف و اصول اولیه جهانبینی اسلامی راجع به اصول و جزییات اقتصاد اسلامی  _ اقتصادی که با اولویتها و چارچوبهای اسلامی تبیین شده است _ دائما مطالعه کرده و آنرا بازتولید، اصلاح و تکمیل نمایند تا با نیازهای زمانه خود تطبیق پیدا کند. 

 

یکی از ایراداتی که امروزه به استفاده از احکام استنتاج شده اسلامی در اقتصاد وارد است بی توجهی به آثار و نتایج استفاده از آن احکام با توجه به تغییرات زمانه می باشد که نمونه آنرا در مسئله ربا، تعریف، احکام و نتایج آن قبلا شرح دادم.

دومین ایراد به منفعل بودن علمای اقتصاد اسلامی بر میگردد. یعنی علمای اسلام در ارتباط با قوانین اقتصادی بطور فعال حضور ندارند تا با مشاهده مشکل و یا فرصتی چارچوبهای قانونی و اسلامی مناسب برای رفع مشکل و یا استفاده حداکثری از آن فرصت را ایجاد، تبیین ، توسعه و حتی ابداع نمایند. بلکه بصورت منفعلانه ای منتظرند تا قانون، چارچوب و سیستمی در جایی از دنیا شکل بگیرد ، مثلا قراردادهای آتی و یا سوآپ در بازار بورس، و بعد آنها راجع به درستی و نادرستی این نهادها، سیستمها و یا قوانین اظهار نظر نمایند.

 

بنا به نیازهای روز بنظر میرسد مسائلی که باید بیشتر مورد توجه قرار گرفته و راجع به آن صحبت کرد بر میگردد به حدود و ثغور و اندازه خود حکومت و حدمجاز دخالت آن در عرصه اقتصاد و در طرف مقابل حق مالکیت شخصی و اختیار افراد بر اموال خود. قطعا نمیتوان پذیرفت که ما خود دارای سیستم اقتصادی مستقل اسلامی هستیم ولی گستره عظیمی از سیستمهای کاملا کمونیستی تا کاملا آزاد و لیبرال در آن جا گرفته و پذیرفته شود. اگر تعریف اسلام در جایگاه و دخالت اقتصادی حکومت، کاملا سوسیالیستی و یا کاملا آزاد است باید تبیین گشته و اگر این جایگاه در جایی بین ایندو حد نهایی است نیز باید جایش دقیقا مشخص گردد و نمیتوان ادعا بر داشتن هویت مستقل کرد و تمام این جایگاهها را هم قبول داشت.

حد نهایی مجاز دخالت حکومت در زندگی اقتصادی مردم کجاست؟ آیا حکومت مجاز است در قیمتها دخالت کند و حق مالکیت عرضه کنندگان را بر کالای خود نادیده انگارد؟ اگر دخالت حکومت منجر به نااطمینانی و بی ثباتی اقتصادی شود چه حکمی دارد؟ حکم اسلام در مورد افزایش حجم حکومت و وظایف آن در صورتی که باعث ایجاد کسری بودجه و در نهایت تورمی گردد که ایجاد فاصله طبقاتی نموده و توزیع درآمد و ثروت را بصورت شانسی ایجاد می نماید چه حکمی دارد؟ آیا حکومت مجاز است در زمینه اقتصادی که بطور عرفی خود در حال توسعه و پیشرفت است دخالت کند؟ بخصوص اینکه این دخالت باعث ایجاد مشکل و کند شدن و پسرفت آن فعالیت اقتصادی گردد؟ آیا حکومت مجاز به بنگاه داری و تولید و تجارت می باشد؟ و صدها واقعیت و مشکل اقتصادی مشابه که ناشی از حضور نهاد حکومتی و دخالت آن در زندگی اقتصادی مردم می باشد. قطعا برای آن جوابی در اقتصاد اسلامی باید وجود داشته باشد که نیازمند بحث و مطالعه فراگیر در این زمینه می باشد.

۰۶
شهریور

در یکی از پستهای تلگرامی آقای ایرانمهر داستانی نقل شده از هرودوت درباره بحثهایی که بین نجبا بعد قیامی سیاسی برای کنترل اداره سیاسی کشور شده است. کاری به اینکه چه نتیجه ای گرفته اند ندارم. فقط همینکه در 2500 سال پیش افرادی راجع به این مسائل فکر میکرده اند و صحبت میشده کافی است تا علت تسلط و قدرت هخامنشیان را دریابیم. همیشه اعتقاد داشته ام که یک حکومت قوی از دل ملتی ضعیف نمی تواند بوجود بیاید و هر حکومت قوی ای حتما بر شانه های مردمی بسیار قوی و دانا و فرهنگی پیشرو سر برآورده است. بحث هایی که در ادامه می آید حتما دارای پشتوانه علمی و فضای فکری ای بوده که در جامعه رواج داشته و این مسئله برای 2500 سال پیش بسیار بسیار پیشروانه بوده است:

...پنج روز پس از استقرار آرامش، هفت نجیب زاده که علیه "گئومات"قیام کرده بودند، شورایی برای بحث در پیرامون وضع آتیه کشور تشکیل دادند. نطق های آنان به نظر بعضی یونانیها باورنکردنی می آید ولی این امر از حقیقت بودن آن چیزی نمی کاهد.
«اوتانوس» نجبای پارسی را تشویق کرد تا قدرت حکومت را در اختیار عموم مردم گذارند. وی اظهار داشت: «به نظر من بعد از این نباید اداره کشور را به یک فرد واحد تفویض نمود. سلطنت مطلقه نه خوشایند و نه دلپذیر است. بر شما معلوم است که کمبوجیه تا چه حد گستاخ شده بود و نیز گستاخی گئوماتای غاصب (بردیا) را خودتان آزموده اید. چگونه می توان سلطنت مطلقه را یک حکومت خوب دانست. سلطان هستید هر چه میخواهد، میکند بدون اینکه درباره اعمال خود به هیچ مقامی گزارش دهد. پرهیزگارترین مردم، اگر به این مقام عالی برسد، بزودی تمام صفات حسنه خود را از دست خواهد داد ولی در حکومت دموکراتیک چنین نیست.

اولا آن را «ایزونوسی» می گویند که به معنی تساوی قوانین و توزیع مساوی عدل و داد است؛ این زیباترین نامهاست. ثانیا در حکومت دموکراتیک هیچیک از بینظمی هایی که باسلطنت مستبده ملازمه دارد بوجود نمی آید. قاضی در آنجا با قرعه انتخاب می شود. سازمان های اداری باید حساب پس بدهند و همه محاسبات به نحو علنی به عمل می آید. بنابراین من عقیده دارم که حکومت دموکراتیک را برقرار نماییم، زیرا همه چیز ناشی از مردم است.»

 

تصویر کپی می باشد.

 

پس از آنکه سخن اوتانوس به پایان رسید، «مکابیز» آغاز سخن نمود و نجبای پارسی را به انتخاب اولیگارشی (یعنی حکومت چند نفری ) دعوت کرد. وی گفت: «من با اوتانوس در مخالفت با حکومت استبدادی همداستانم و آنچه را وی دراین باره گفت تأیید می کنم ولی هنگامی که ما را تشویق کرد که حکومت را به دست مردم بسپاریم، از راه صواب خارج شد. هیچ چیز نامعقولتر و گستاختر از یک جمع مخرب و زیانبخش نیست. آیا چیزی تحمل ناپذیرتر از این وجود دارد که برای اجتناب از گستاخی یک سلطان مستبد، خود را تابع ظلم و استبداد مردمی لجام گسیخته سازیم ! اگر شاه دست به اقدامی برند، از روی اطلاع است؛ مردم برعکس، نه عقل دارند نه شعور. واقعا هم چگونه مردمی که نه تعلیماتی دیده و نه دارای قوه تمیز هستند، می توانند عقل و شعور داشته باشند. این مردم چشم و گوش بسته و بدون قضاوت خود را در هر امری وارد می کنند؛  بهتر است بجای توصیه دشمنان پارس،به حکومت دموکراسی افراد پاکیزه را انتخاب کنیم و حکومت را به آنان بسپاریم.

پس از پایان سخن کابیز، «داریوش» آغاز سخن کرد و چنین گفت: نظریاتی که مکابیز برضد دموکراسی بیان کرد، به نظر من درست و پرمعنی بود ولی نظریاتی که به سود حکومت اولیگارشی بیان نمود، درست نیست. اگر هر سه نوع حکومت قابل پیشنهاد یعنی دموکراسی، اولیگارشی، و سلطنتی به حد کمال خود برسند، به نظر من، حکوست سلطنتی بر دو نوع حکومت دیگر بسیار مرجح است. زیرا بطور قطع، هیچ حکومتی بهتر از حکومت فرد واحد نیست؛ درصورتی که آن فرد صالح و خیراندیش باشد. چنین فردی قادر است بر اتباع خود به نحوی حکومت کند که قابل ایراد نباشد. مذاکرات صورت مخفی دارد و دشمنان هیچگونه اطلاعی از آن حاصل نمی کنند، اما در حکومت اولیگارشی چنین نیست. از طرف دیگر هنگامی که حکومت و فرمانروایی با مردم باشد، محال است بی نظمیهای بیشماری در کشور اتفاق نیفتد. همینکه فساد برقرار شد این امر هیچگونه کینه و نفرتی بین افراد رذل و شریر ایجاد نمی کند و برعکس، آنان را با رشته های دوستی، صمیمانه متحد می سازد. زیرا آنها که کشور را بر باد می دهند با هماهنگی کار می کنند و از یکدیگر متقابلا حمایت می نمایند. این افراد مرتبا به تبهکاری ادامه می دهند تا زمانی که شخصیتی بزرگ برخیزد و آنان را سرکوب نماید و سلطه خود را بر مردم مستقر سازد. 
ولی در خاتمه، برای آنکه در یک جمله حق مطلب را ادا کنم، از شما سؤال می کنم: آزادی ما از کجا آمده است؟ این آزادی را از چه کسی گرفته ایم؟ از مردم، از اولیگارشی، یا از سلطان؟ بنابراین چون صحیح است که فرد واحد ما را از اسارت نجات داده، به عقیده من باید حکومت فرد واحد را بپذیریم. بعلاوه ما نباید قوانین کشور را هنگامی که این قوانین خردمندانه است، لگدمال کنیم. این کاری است خطرناک .»

به این ترتیب همه راه ها پیشنهاد شد و نظر داریوش از طرف چهار نفر دیگر که تا کنون اظهاری نکرده بودند، تصویب شد. همچنین تصمیم گرفتند آنکه اسبش در طلوع خورشید زودتر شیهه بکشد، به پادشاهی برگزیده خواهد شد اما آنکه از حکومت مردم سخن گفته بود مایوسانه کنار کشید و داریوش پادشاه شد.

تاریخ هردوت .ج 3. ترجمه محمد حسین تمدن

@sahandiranmehr

۰۳
شهریور

آزادی فقط به این معنا نیست که یک فرد هم فرصت و هم مسئولیت انتخاب را دارد، همچنین بدین معناست که او باید عواقب اقداماتش را بپذیرد. آزادی و مسئولیت پذیری جدایی ناپذیر هستند.

فردریش فون هایک

 

تصویر کپی می باشد.