آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

همیشه برای من یک سؤال وجود داشت که چرا فرآیند توسعه و رفاه در ایران این قدر کند و بی هدف طی می شود. این مسئله باعث شد تا رشته ام را به اقتصاد تغییر دهم و در کنار آن مطالبی از باقی شاخه های علوم انسانی و اجتماعی نیز مطالعه کنم. لُب مطلب، آنچه بدست آوردم این شعر حافظ بود که :
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
آنچه برای رفاه و توسعه بیشتر نیاز داریم درون دلها و مغزهای ما وجود دارد.
نمی دانم آنچه نوشته خواهد شد اثری هم خواهد داشت یا نه. اما در ریاضی یک تئوری داریم به اسم "اثر پروانه ای" که می گوید: بال زدن پروانه در یک قاره می تواند باعث بوجود آمدن یک گردباد در قاره ای دیگه بشود. امیدوارم این نوشته ها قادر باشند در آیندۀ خودمان و فرزندانمان مؤثر واقع گردند.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اقتصاد» ثبت شده است

۲۹
آذر

چگونه سیستمها، قوانین و عرف به رفتار ما شکل میدهند؟ و باعث میشوند انسانهای بسیار محتاط، قانونگرا و محترم هم پا در عرصه کارهای خلاف  قانون بگذارند؟ چه چیزی خطرناک‌تر است، یک تفنگ یا یک استخر شنا؟ چه کاری میان معلمان مدرسه و کشتی‌گیران سومو مشترک است؟ میزان اهمیت کارهای والدین تا چه اندازه است؟ چرا پاداش دولت به معلمین جهت افزایش راندمان تحصیلی شاگردان، میتواند باعث افزایش تقلب در امتحانها شود؟


تصویر کپی می باشد.

شاید اینها سوالات معمول برای یک اقتصاد‌دان نباشد. اما Steven D.Levitt یک اقتصاددان معمولی نیست. او معماهای زندگی روزمره را از تقلب و جرم و جنایت تا نقش والدین و ورزش، مطالعه می‌کند و به نتایجی می‌رسد که دانش متعارف را دستخوش تغییر می‌کند.

کتاب Freakonomics یک همکاری پیشگامانه میان Levitt و Stephen J.Dubner یک نویسنده برنده جایزه و روزنامه‌نگار می‌باشد. آنها از طریق داستان‌سرایی قوی و کنایه‌آمیز، نشان می‌دهند که اقتصاد در ریشه مطالعه مشوق قرار دارد. به‌عنوان مثال چگونه مردم درمی‌یابند که چه چیزی می‌خواهند و به چه چیزی احتیاج دارند، مخصوصا وقتی افراد دیگر نیز خواسته و نیاز یکسان دارند.


تصویر کپی میباشد.

این اقتصاددان جوان تخصصش در حوزه جرم و فساد است و اغلب برای تحلیل داده ها از روش های عجیبی استفاده می کند که بسیاری از همکارانش را انگشت به دهان می گذارد. کتاب Freakonomics او در سال 2009 توسط انتشارات William Morrow Paperbacks انتشار یافت،  دنباله ای نیز بر آن نوشت و به فارسی نیز ترجمه شده است، به محض انتشار با اقبالی گسترده روبه رو شد و هنوز هم در فهرست پرفروش ترین کتاب های غیرداستانی آمریکا جای دارد. لویت هم اکنون در دانشگاه شیکاگو تدریس می کند، در دپارتمان اقتصادی که میراث دار بزرگانی چون فریدمن و گری بکر و پایگاه مکتب شیکاگو است. او البته اقتصاددان چندان متعارفی نیست که در قالب های مرسوم نظیر نظریه قیمت ها کار کند. روح سرگردانش به همه جا سرک می کشد و خودش خود را صرفا کارآگاهی می داند که کارش پرسیدن سوال و کند و کاو در داده ها است.


این کتاب بسیار جذاب را در ایران با عنوان " اقتصاد ناهنجاری‌های پنهان اجتماعی " میتوانید تهیه کنید، که در سال 93 توسط سعید مشیری ترجمه و از طریق انتشارات نشر نی چاپ و پخش شده است. 

۰۴
دی

تعریف بعدی که بهش نیاز داریم اقتصاد و چرخه اقتصادیه. برای اقتصاد هم تعاریف مختلفی شده که خیلی از اونها بر میگرده به علم اقتصاد که با خود اقتصاد متفاوته. دقت کنید علم هر پدیده ای با خود اون پدیده فرق داره. علم شیمی در واقع شناخت ماست نسبت به واکنشهای شیمیایی و مواد، که چیزی جدای از خود اون واکنشها هست. دانسته های ما میتونه درست یا غلط باشه. اما اون واکنشها چه بدونیم و چه ندونیم به کار خودشون ادامه میدن و منتظر شناخت ما از اونها نمیمونن. اینکه شما بدونید یا ندونید تو شیشه کنار حیاط خونتون نفته یا نه، اثری روی عوارض ناشی از نوشیدن اون نداره.

 

اقتصاد به هر گونه تلاش آدم برای امرار معاش و تامین نیازهای روزمره زندگی خود گفته میشه. حال این نیاز میتونه غذا و خوراک ، تامین امنیت ، بهداشت و یا آموزش باشه. وقتی از دید تامین معاش بهش نگاه بشه به اون فعالیت اقتصادی میگن.

 

علم اقتصاد شناخت ما از جوانب مختلف این فعالیتهای منتج به تامین معاشه که بتونه قدرت پیش بینی و کنترل رو به ما بده.

 

موضوع اینه که وقتی نوع بشر پا به حیات گذاشت، مجبور بود همه نیازهای خودشو، خودش تامین کنه. برای همین هر فرد رنج وسیعی از فعالیتهایی رو بلد بود که هیشکدومو خوب نمیتونست انجام بده و کاراش کیفیت بالایی نداشت. وقتی یواش یواش نوع بشر وارد مرحله کشاورزی- دامپروری و ساکن شدن و روستا نشینی شد، تولیدات بیشتر از نیاز هر کس شد و نوع کارها طوری شد که وقت زیادی از افراد میگرفت در نتیجه بتدریج فعالیتها تخصصی شدند و هر کسی در کاری متخصص میشد. این باعث میشد افراد از کالا یا خدماتی که تخصصشو داشتند، زیاد تولید کنند و اونو با با سایر کالاها و خدماتی که نیاز داشتند عوض کنن. به وسیله این همکاری، تعاون و مبادله، افراد میتونستند نیازهای خود رو با کیفیت بالاتر و وقت و هزینه پایینتری برآورده کنن، بدون اینکه نیاز باشه همه چیزهایی که نیاز دارند رو خودشون ایجاد نمایند.

 

این تخصصی شدن کارها و مبادله اونها، اولین چرخه های اقتصادی رو تو جوامع بوجود آورد. افراد از طرفی مجبور بودند که برای تامین نیازهاشون خرید کنند و همچنین کالاهای تولیدی خودشون رو به فروش برسونن، در نتیجه بازار کالاها و خدمات به وجود آمد.

از طرف دیگه افراد گاهی عوامل تولیدی داشتند که میتونستن اونها رو بفروشند مانند نیروی کار خودشون، یک ابزار کار ، زمین و ... و تولید کننده های نیازمند، اونها رو میخریدند که به این ترتیب بازارهای عوامل تولید بوجود اومدند. برای روشنتر شدن موضوع چرخه اقتصادی رو بصورت گرافیکی و تصویری در زیر نشون میدم:

 

تصویر کپی میباشد.

 

با ایجاد شدن جریان مبادله کالاها بتدرج پول بوجود اومد و پا گرفت که بعدا بیشتر راجع بهش صحبت میکنم. در شکل بالا همینطور که میبینید خانواده های برای تامین مایحتاج به بازار میرن و خرید میکنند. کالاها از بازار به خونه میاد و ما به ازاء اون پول پرداخت میشه. اون کالاها رو تولید کنندگان تو بازار عرضه کردند که در ازاء فروش اونها درآمد کسب میکنن. اونها هم برای تولید نیاز به یسری از عوامل تولید دارند که استفاده از اونها هزینه بر هست. لذا اونها رو از کجا تهیه میکنن؟ بازار عوامل تولید و برای اونها پولی میپردازند. حالا کی اون عوامل رو عرضه میکنه؟ خانواده ها که از حاصل عرضه اونها درآمدی کسب میکنند که میتونن باهاش خرید کنند.

 

این که این چرخه به این شکل کشیده شده، برای آسونی درک ماست و به این معنی نیست که یک زمین فوتبال داریم و وسطش خط کشیده باشن و اینورش مصرف کنندگان باشن و اونورش تولید کنندگان و اینها با هم رقابت و دشمنی دارند. بلکه این یک تفکیک ذهنی محضه. والا خانواده ها و تولید کنندگان جفتشون یکی هستند. در واقع همه ما در عین حال که مصرف کننده هستیم، در عین حال در حال تلاش و فعالیت هستیم و بعنوان کشاورز، پزشک، معلم، کارمند و یا سیاستمدار داریم یک کالا و خدماتی رو به جامعه عرضه میکنیم.

 

در نتیجه این عرضه و تقاضا برای هر کالا و خدمات، یک بازار به معنی محل مبادله و معامله برای اون بوجود میاره.