آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

همیشه برای من یک سؤال وجود داشت که چرا فرآیند توسعه و رفاه در ایران این قدر کند و بی هدف طی می شود. این مسئله باعث شد تا رشته ام را به اقتصاد تغییر دهم و در کنار آن مطالبی از باقی شاخه های علوم انسانی و اجتماعی نیز مطالعه کنم. لُب مطلب، آنچه بدست آوردم این شعر حافظ بود که :
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
آنچه برای رفاه و توسعه بیشتر نیاز داریم درون دلها و مغزهای ما وجود دارد.
نمی دانم آنچه نوشته خواهد شد اثری هم خواهد داشت یا نه. اما در ریاضی یک تئوری داریم به اسم "اثر پروانه ای" که می گوید: بال زدن پروانه در یک قاره می تواند باعث بوجود آمدن یک گردباد در قاره ای دیگه بشود. امیدوارم این نوشته ها قادر باشند در آیندۀ خودمان و فرزندانمان مؤثر واقع گردند.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رفاه» ثبت شده است

۰۳
شهریور

مدل اقتصادی نوردیک که به کاپیتالیسم نوردیک و یا سوسیال دموکراسی نوردیک هم معروف می باشد، به سیستم اقتصادی و سیاستهای اجتماعی گفته می شود که در مجموعه کشورهای اسکاندیناوی شامل دانمارک، فنلاند، نوروژ، ایسلند، و سوئد اجرا می گردند. این سیستم شامل دولت رفاه گسترده و چانه زنی جمعی در سطح ملی با شراکت درصد بالایی از نیروی کارگری، متشکل در اتحادیه های کارگری می باشد، در حالیکه بر روی پایه های سیستم اقتصادی سرمایه داری بر مبنای  بازار آزاد بنیان نهاده شده است. این سیستم بعد از جنگ جهانی دوم مورد توجه قرار گرفته است.

هر چند تفاوتهای زیادی میان کشورهای نوردیک وجود دارد، اما همه آنها خصوصیات مشابهی نیز دارند که شامل پشتیبانی از یک دولت رفاه بویژه با هدف تقویت استقلال فردی، ترقی تحرکات اجتماعی، و یک سیستم شرکتی مبتنی بر یک نظم سه جانبه می باشد که در آن نمایندگان کارگران و کارفرماها درباره دستمزدها و سیاستهای بازار کار با واسطه گری دولت با هم مذاکره و چانه زنی می نمایند. این سیستم متعهد به مالکیت شخصی گسترده ، آزادی بازارها و تجارت آزاد (بدون مداخله دولت) می باشد.


عکس کپی می باشد.

هر یک از کشورهای اسکاندیناوی، اقتصاد و مدل اجتماعی مخصوص به خود را دارد که گاه با همسایگان خود تفاوت بسیاری را ایجاد می نماید. در واقع مدل نوردیک سعی میکند بجای ایجاد یک جایگزین، در چارچوب خود سیستم سرمایه داری به امنیت و فرصتهای اقتصادی برسد.

در یک بررسی اجمالی مدل نوردیک ریسک پذیری جامع و اشتراک در آن را پذیرفته و سیستمش را بشکل زیر معین کرده است:

-  یک شبکه امنیت اجتماعی پیشرفته، بعلاوه خدمات عمومی رایگان نظیر آموزش و بهداشت در سیستمی که ریشه در اخذ مالیاتهای گسترده دارد.

-   رعایت حق مالکیت خصوصی بسیار قوی، اجرای قراردادها و تعهدات، و سهولت فراگیردر انجام تجارت و تولید.

-   برنامه های حقوق بازنشستگی عمومی

-   تجارت آزاد به همراه شراکت جمعی خطر و ریسک (برنامه های اجتماعی، نهادهای بازار کار) که در برابر خطرات و ریسکهای یک اقتصاد باز شکلی از حفاظت را ایجاد نماید.

-   مقررات تنظیم بازار بسیار اندک

-   فساد اداری بسیار پایین

-   عضویت درصد بالایی از نیروی کار در اتحادیه های کارگری

-   شراکت بین کارفرماها، اتحادیه های تجاری و دولت بشکلی که بجای تحمیل توسط قانون، با مذاکره بندهای مقررات محیط کار را بین خودشان تعیین و تصویب مینمایند.

-   رعایت حقوق کارگران

-   هزینه های عمومی بالا بخصوص در زمینه آموزش و تحصیلات و بهداشت

-   نرخ مالیات بالا

جنبه های مختلف سیستم نوردیک را بشکل زیر می توان شرح داد:


سیاستگذاری های بازار کار


کشورهای نوردیک به منظور کاهش تنازعات بین نیروی کار و سود سرمایه بدست آمده توسط کارفرمایان، سیاستگذاریهای بازار کار فعالی را بعنوان بخشی از یک مدل اقتصادی شراکتی (corpotatist economic) به اجرا گذارده اند. سیستم شراکتی بطور گسترده ای در سوئد و نروژ وجود دارد، به نحوی که فدراسیونهای کارفرماها و نمایندگان کارگران در یک سطح ملی با واسطه گری دولت به مذاکره و چانه زنی می پردازند. دخالتهای دولت در بازار کار بیشتر مربوط به تسهیل در بازآموزی مشاغل جدید و جابجاییهای بازارکار می باشد.

بازار کار در کشورهای اسکاندیناوی بسیار قابل انعطاف می باشد، بطوریکه کارفرما براحتی میتواند نیروی کار جدید استخدام کرده، یا آنها را تعدیل نماید و یا براحتی از تکنولوژیهای جدید بمنظور کاهش نیروی کار استفاده کند. بمنظور کاهش اثرات منفی این اتفاقات بر روی نیروی کار، سیاستگذاریهای بازار کار دولتی، طوری طراحی شده اند تا رفاه اجتماعی فراوان، بازآموزی مشاغل جدید و تسهیل جابجایی نیروی کار را فراهم نماید تا مانع هر گونه درگیری بین نیروی کار و سرمایه که ممکن است در این فرآیندها اتفاق بی افتد، گردد.

 

سیستم اقتصادی


مدل نوردیک بر پایه  سیستم اقتصادی بازارهای آزاد سرمایه داری می باشد که مشخصه بارز آن مالکیت خصوصی گسترده است. البته به استثنا کشور نروژ که دارای تعداد زیادی از شرکتهای دولتی نیز می باشد. مدل نوردیک بعنوان یک سیستم سرمایه داری رقابتی که با درصد زیادی از جمعیت (حدود 30 درصد جمعیت نیروی کار) که در بنگاههای دولتی بکار گرفته شده اند، ترکیب شده است.


تصویر کپی می باشد.


مدل رفاه نوردیک:


مدل رفاه کشورهای اسکاندیناوی به سیاستگذاریهای بازار کارشان گره خورده است. این مدل رفاه در مقایسه با سیستمهای دیگر از طریق تاکید آن بر اشتراک حداکثری نیروی کار، ترویج تساوی جنسیتی، مساوات و سطوح منفعت رسانی گسترده، توزیع درآمد زیاد و استفاده آزادانه از سیاستگذاریهای انعطاف پذیر مالی متمایز می باشد.

در حالیکه بین کشورهای مختلف نوردیک تفاوتهایی وجود دارد، اما همه آنها تعهد گسترده ای به انسجام و پیوستگی اجتماعی، ارائه رفاه فراگیربمنظور حفاظت از استقلال فردی، از طریق حمایت از اقشار و گروههای آسیب پذیردر جامعه و حداکثر کردن شراکت عمومی  در تصمیمات اجتماعی دارند. انعطاف این سیستم و پذیرش و باز بودن آن در برابر نوآوریها و افکار جدید جهت افزایش رفاه اجتماعی از مشخصه های دیگر آن می باشد.این سیستم رفاهی اساسا بر پایه مالیاتها تامین مالی می گردد.

با وجود ارزشهای مشترک، کشورهای مختلف در این منطقه روشهای مختلفی را در مدیریت عملی دولت رفاه بکار برده اند. دانمارک از طریق بخش خصوصی گسترده به همراه خدمات و رفاه عمومی، همزمان با ادغام سیاستهای مهاجرتی عمل کرده است. مدل رفاهی ایسلند بر پایه مدل "رفاه برای کار" می باشد در حالیکه بخشی از مدل رفاه فنلاند شامل خدمات داوطلبانه مردم می باشد که نقش بسیار مهمی جهت مراقبت از افراد سالخورده در آن کشور دارد. نروژ بطور گسترده ای به ایجاد رفاه از طریق  نهادهای دولتی وابسته است.


نقاط ضعف و انتقاد ها


اقتصاددانانی نظیر جان رومر و پراناب باردان مدل سوسیال دموکراسی کشورهای اسکاندیناوی را بخاطر کارایی و اثر بخشی سوال برانگیزشان در ترقی و ترویج مساوات و همچنین پایداری آن به نقد کشیدند. آنها اعتقاد دارند که این مدل به سندیکاهای قوی کارگری نیاز دارد تا بتواند توزیع مجدد سنگین درآمدها را پشتیبانی کند و استدلال میکنند که خیالپردازی است اگر فکر کنیم این حجم از بازتوزیع مجدد درآمدها در کشورهایی با احزاب و سندیکاهای کارگری ضعیف نیز بوجود خواهد آمد. آنها استدلال کرده اند حتی سوسیال دموکراسی  در خود کشورهای اسکاندیناوی نیز از اوائل دهه 90 میلادی به همراه ضعیف شدن احزاب کارگری رو به افول نهاده است لذا پایداری این مدل محدود می باشد. انتقادات دیگری نیز از این سیستم می شود که بیشتر به جنبه های بازدهی های اقتصادی و هزینه ای این سیستم می پردازند.

 

  

۰۷
دی

همانطور که گفتم، نوع بشر برای زندگی خود نیازهای گوناگونی داره که بایست اونا رو برآورده کنه. انواع و طبقه بندی این نیازها رو میشه مثلا در هرمی که توسط مازلو ارائه شده دید:

 

تصویر کپی می باشد.

 

رفاه بالاتر به معنی محیط و شرایطی هست که فرد هر چه بهتر و راحتتر بتونه این نیازها رو برآورده کنه. 

 

یکی از اشتباهاتی که اغلب آدم میبینه بعضیها تو تحلیلهاشون درگیرش میشن اینه که فکر میکنن هر چی درآمد پولی افراد در یک جامعه بیشتر باشه، رفاه مردم هم بیشتره. برای همین از این استدلالها زیاد میشنویم که اگه پول نفت تو جامعه پخش بشه و به مردم داده بشه و یا اگه فساد اداری و اختلاسها و سو استفاده ها کمتر بشه به نحوی که درآمد نفتی کشور به همه برسه وضع همه بهتر میشه و مردم مرفه تر میشن. موضوع اینه که این یک استدلال غلطه و هیچوقت این اتفاق نمی افته. هر چند کشورهای مرفه سطح درآمدی بالاتری دارند اما الزاما درآمد بالاتر پولی در سطح کلان منتج به رفاه بیشتر نمیشه. موضوع اینه که رفاه یک بحث کالایی و خدماتیه و اصلا ربطی به پول نداره. هر کشوری که سطح تولید کالاها و خدماتش بالاتر باشه رفاه بالاتری هم داره. اون چیزی که در رفاه خیلی کلیدیه تولید هست. شرایطی که تولید بیشتر و بیشتر بشه. فقط به این وسیله هست که میشه سطح رفاه یک جامعه رو افزایش داد.

 

حالا چرا این اشتباه از نظر توجه به درآمد پولی در رفاه اتفاق می افته؟ بنظرم این اشتباه از دو جا ریشه میگیره؛ 

اول اینکه وقتی میخوان راجع به سطح و شرایط کشورها صحبت کنند، در علم اقتصاد نمیشه مجموع مقداری تولیدات کشورها رو با هم جمع کرد (مثلا اینکه چند تن آهن رو با چندین هزار متر پارچه و چند عدد اتومبیل با هم جمع کنید) لذا برای حل این مشکل اومدند و جمع ارزش پولی اونها رو با هم جمع کردند. حالا وقتی شما مجموع ارزش تولیدات یک کشور رو محاسبه کنین و بر تعداد افراد اون کشور تقسیم کنین متوسط ارزش تولیدی که یک فرد در جامعه داره به دست میاد. در اقتصاد کلان تقریبا این ارزش تولیدات هر فرد رو میشه بطور متوسط سطح درآمد افراد تو اون جامعه هم در نظر گرفت. پس وقتی میگیم مثلا متوسط درآمد افراد در سوییس 50 هزار دلاره به معنیه اینه که هر فرد سوییسی در سال تولیدی معادل 50 هزار دلار داره. و مثلا اگه متوسط درآمد در بنگلادش 200 دلاره یعنی یک بنگلادشی در سال بطور متوسط تولیدی به ارزش 200 دلار داره. در نتیجه اینکه متوسط درآمد ایرانی ها اگه مثلا معادل 6 هزار دلاره به معنی این نیست که دولت یا سیستمی میاد و به اونها در سال 6 هزار دلار میده، بلکه به معنی اینه که هر ایرانی تولیدی معادل 6 هزار دلار در سال داره.

 

تصویر کپی می باشد.

 

دوم اینکه یک اشتباه تحلیلی از نظر خرد و کلان در استدلالها اتفاق میوفته. یعنی ما یک تحلیلی برای خودمون از نظر شخصی میکنیم و اونو تعمیم میدیم به جامعه و فکر میکنیم تو جامعه هم همین اتفاق میوفته در حالیکه این غلطه. مثلا میگیم اگه بعنوان یک فرد 1 میلیارد تومن پول دستمون بیاد وضعمون خیلی خوب میشه و به سطح رفاه بالاتری میرسیم. خوب پس چرا به هر نفر در جامعه یک میلیارد تومن ندیم تا وضع همه بهتر بشه؟ موضوع اینه که اگه همه به این پول برسن وضع هیشکی بهتر نمیشه. اما چرا؟

فرض کنین شما تو یک کشتی هستین و دارین مسافرت میکنین. تو اون کشتی صندوق پولی معادل 10 میلیارد دلار وجود داشته باشه. کشتی در وسط مسافرت دچار طوفان شده و غرق میشه. شما وسط آب متوجه یک صندوق میشین و اونو بغل کرده و نجات پیدا میکنین. فردا صبح میبینید به همراه صندوق در ساحل یک جزیره هستین. جزیره ای که توش هیچی نیست و فقط شن و ماسه داره. در صندوق رو باز میکنین و میبینید توش 10 میلیارد دلار اسکناسه. تو اون شرایط اون پولها چه فایده ای براتون داره؟ قطعا هیچی. اگه خیلی زرنگ باشید فقط بتونید اونها رو آتیش بزنین تا از سرما نمیرین. ولی وقتی اون پولها رو تو شهری مثل نیویورک یا لندن داشته باشین اوضاع خیلی فرق میکنه. اما تفاوت تو چیه؟

موضوع اینه که وقتی شما بعنوان یک فرد پول زیادی داشته باشین جامعه تو برآورده کردن نیازهای شما که ممکنه شامل یک یا چند ویلا و ساختمان ، چند اتومبیل و ... باشه مشکل چندانی نداره و اونا رو تامین میکنه. اما اگه 80 میلیون نفر جامعه ایران همشون 1 میلیارد تومن داشته باشن و دنبال ساختمون و ماشین و لباس و ... برن اونوقت چی؟ اونوقت مثل همون مثال فرد تو جزیره خالی از سکنه هست. کشور نمیتونه نیازهای 80 میلیون نفر رو برای خواسته هاشون برآورده کنه و اتفاقای دیگه ای میوفته که الزاما منتج به بهبود شرایط نمیشه. 

پس موضوع رفاه یک جامعه یک بحث پولی نیست، و با دادن پول به افراد وضعشون بهتر نمیشه. والا هر دولتی بر میداشت و یک دستگاه فتوکپی میگرفت و پول چاپ میکرد و بین افراد جامعش پخش میکرد. این دیگه کاری نداشت و نیاز به تحمل اینهمه مشکلات و مطالعات مختلف تو این زمینه نبود.

 

موضوع اینه که فهم این مسئله به درک وظیفه و عملکرد پول تو جامعه و اقتصاد بستگی داره. پول یک نقش بسیار ظریف و کلیدی تو اقتصاد داره. هر چند خیلی مهمه اما خودش هدف نیست و ارزشی نداره. اگه بخوایم مقایسه کنیم میشه اونو با کاتالیزورها تو شیمی مقایسه کرد . کاتالیزورها یک فرآیند شیمیایی رو تسریع و ممکن میکنند بدون اینکه تو فرآیند شرکت داشته باشن. مثلا اگه شما مقداری هیدروژن و نیتروژن رو کنار هم بذارین و حرارت هم بدین اتفاقی نمیوفته. بلکه نیازه علاوه بر دادن حرارت و افزایش فشار هوا، کاتالیزورهای اکسید آهن هم به فرآیند اضافه کنید تا آمونیاک بوجود بیاد. تو اقتصاد هم همینه. نمیشه یک اقتصاد بدون پول رو تصور کرد. اما خود پول به خودی خود هم کمکی نمیکنه بلکه خیلی جاها عین سیل همه چی رو خراب میکنه و میبره.