گاهی افراد در مطالعه تاریخ در درگیریها و رقابتهای بین افراد، گروهها و کشورها و جزییات اونها، اینکه کی جنایت کرد، کی خیانت و کی فداکاری گیر میوفتند. بعضی دیگه تاریخ رو بخاطر اینکه بهش پز بدن و اثباتی برای برتری نژادیشون باشه، شخم میزنن. شعار اینها اینه: من آنم که رستم بود پهلوان!
اما موضوع اینه که تاریخ و مطالعه اون در تحلیل اینکه علل صعود و سقوط کشورها و تمدنها چی میتونه باشه خیلی اهمیت داره. اینکه ما از تجارب گذشتگان استفاده کنیم تا آینده خودمون رو بسازیم. اینکه نیاز نباشه تا تموم تجربیات سخت، شکستها و بحرانهای گذشته بشر رو تکرار کنیم.
برای اینکار و متناسب با هدف بحثمون کاری که میکنیم اینه که تمام جزییات نامربوط تاریخی رو کنار میندازیم تا ترتیب اتفاقات رو برای بررسی این نکته که آیا ارتباطات چه اثری بر روی تمدنها و پیشرفت اونها داره مطالعه کنیم.
جنگهای صلیبی در اوج قرون وسطی از سال 1096 تا سال 1300 میلادی بطول انجامید. طی اینمدت غربیها با تمدن اسلامی آشنا شدند و روش های اونها رو در تجارت، تحقیقات علمی در علوم مختلف، صنعت و ... یادگرفتند و به کشورهای خودشون بردند. جالبه که این آشنایی و شناخت 50 سال بعد اثر خودشو میذاره و در سال 1350 رنسانس شروع میشه. دوران رنسانس تا 1500 ادامه پیدا میکنه. در اواخر دوران رنسانس یعنی 1492 گوتنبرگ دستگاه چاپ رو اختراع میکنه. قدمی بزرگ در ارتباطات و انتقال دانش و تجربیات و افکار. و جالبه که فقط 25 سال بعد این اتفاق بود که جنبش پروتستان در اروپا بر علیه کلیسای کاتولیک به وجود میاد.
در میانه رنسانس یعنی حدود 1400 عصر اکتشافات دریایی در غرب شروع میشه و تا 1600 ادامه پیدا میکنه. تو ایندوره اروپاییها با گسترش سیستمهای کشتی رانی خود سعی کردند که دنیاهای جدید رو کشف کنند. بخشهای زیادی از دنیا از جمله استرالیا و قاره امریکا طی این دوره کشف و شناخته شدند. یکی از اتفاقات مهمی که در این زمان میوفته اینه که در سال 1488 دماغه امید نیک در جنوب قاره افریقا کشف میشه و از طریق اون راه تازه ای برای تجارت و سفر از میون دریا بین اروپا و چین و هند بوجود میاد. این اتفاق باعث میشه تا بتدریج رونق 1700 ساله جاده ابریشم که تنها راه مواسلاتی بین اروپا و جهان شرق بود از بین بره.
نقشه جاده ابریشم. تصویر کپی می باشد.
جاده ابریشم برای حدود 17 قرن راه تجاری بین شرق دور و اروپا بود. طی اون انواع کالاها و محصولات تجاری و صنعتی بین این کشورها مبادله میشد. یک خاصیت بسیار مهم دیگر جاده ابریشم، تبادل فکرها، فرهنگها ، هنر و جهانبینیها بین تموم کشورهای میون این راه بود. این تضارب فرهنگی بین کشورهای مسیر راه ابریشم باعث میشد تا تموم شهرها و کشورهایی که در مسیر بودند علاوه بر رونق اقتصادی، از نظر تمدنی، رفاه و پیشرفت در بالاترین شرایط روزگار خودشون باشند. از جمله این کشورها، کشورهای اسلامی و البته ایران در اون زمان بود.
در ایران حکومت صفویه در سال 1501 میلادی تشکیل میشه. تقریبا یکسال پس از پایان دوران رنسانس در اروپا و همچنین 13 سال پس از کشف دماغه امید نیک. جامعه ایران هنوز قدرتمند، متمدن و پررونق حاصل مراودات پرسود تجاری ، علمی و فرهنگی راه ابریشم بود و این پیشرفت و توسعه نیز در دوران صفویه ادامه پیدا کرد، اما پس از بیش از دو قرن حکومت صفویه، تا سال 1736 و از بین رفتن راه ابریشم، آن رونق و بالندگی و پیشگامی در علم و صنعت و تکنولوژی جای خودشو به رخوت و سستی و خرافات داد، به حدی که افغانان به ایران حمله کردند و خیلی راحت تا اصفهان پیش تاختند. بعد از آن دوران تا سال 1785 که سلسله قاجار بر ایران حکمفرما شد، ایران روی خوش ثبات رو ندید و در کمتر از 50 سال دو سلسله زندیه و افشاریه آمدند و رفتند و کشور دائم در بینظمی و جنگ داخلی بسر برد. به همراه درگیریهای داخلی برای کسب قدرت، عدم ارتباط با دنیای خارج و فرهنگهای دیگر باعث شد تا رخوت و سستی و جهل و خرافات بر فرهنگ غالب مردم کشور چیره بشه. مرگ و میر زیاد، عدم بهداشت، مریضی، فقرو بیسوادی گسترده حاصل این دوران بود که در سلسله قاجار به اوج خود رسید.
به موازات این اتفاقات در ایران و نزول فکری و فرهنگی و تمدنی در آن بعلت کاهش و یا عدم مراودات با جهان خارج، گالیله در سال 1600 مرکزیت زمین در کیهان رو زیر سوال میبره، در 1750 انقلاب صنعتی در اروپا شروع میشه که تا 1850 ادامه پیدا میکنه. و بعنوان آخرین حلقه تغییرات اجتماعی در دومینویی از اتفاقات که باعث تغییر در روشهای فکری، جهانبینی، علوم، صنایع و تجارت در اروپا شد، پس از 439 سال از شروع رنسانس، انقلاب فرانسه در سال 1789 به وقوع پیوست و آخرین حلقه از نهادهای یک جامعه که دنیای سیاست است را تغییر داد. و این در حالی بود که کمتر کسی در ایران خبر از این اتفاقات در جهان داشت. و بدتر از همه اینکه جهل عمومی به حدی رسیده بود که مردم آن وضعیت فلاکت بار را عادی پنداشته و هیچ احساس نارضایتی نسبت به آن شرایط اسفناک زندگی نداشتند. دزدی، راهزنی، زورگیری، بیماری و فقر از تصاویر عادی و روزمره زندگی مردم در آن روزگار به حساب می آمد.
سان دیدن عباس میرزا از سربازان در جنگ ایران و روس
تا اینکه در نیمه اول قرن نوزدهم سری جنگهای ایران و روس از سال 1803 شروع شد و بعد از 25 سال در 1828 خاتمه یافت. این اولین رویارویی ایران بعد از قرنها با دنیای خارج بود. در آخرین جنگ از این سری لشگر 30 هزار نفری ایران از 2 هزار نفر نظامی روسی شکست خوردند و معاهده ترکمنچای در زمان فتحعلی شاه امضا شد و بخشهای زیادی از خاک ایران از نقشه سیاسی آن جدا گردید. این برخورد همچون سیلی محکمی به جامعه خوابیده و بیهوش ایران بود که بشدت افرادی را در جامعه به فکر فروبرد. چرا که این جنگها تفاوت و فاصله فاحش بین ایران و جامعه خارج از آن را به مردم ما نشان داد.
این مسئله باعث شد تا در فاصله بین 1834-1848 یعنی زمامداری محمد شاه، اولین سری از محصلین ایرانی به اروپا سفر کنند. دستگاه چاپ در این دوره وارد کشور شد و نهضت ترجمه آغاز گردید. در دوره ناصرالدین شاه یعنی 1848-1896 مدارس نوین تاسیس شدند. بتدریج افکار ، ایده ها و مفاهیم جدید وارد کشور شده و منتشر گردید. حاصل این برخوردها، رفت و آمدها و کسب و انتشار افکار و تجربیات جدید این بود که در سال 1907 انقلاب مشروطه پیروز شد و مظفرالدین شاه مجبور گردید قانون اساسی مشروطه را امضا کند.
همانطور که میبینین در تمام این سلسله اتفاقات از قرن 11 میلادی تا اوایل قرن بیستم وجود یا عدم وجود ارتباطات همه جانبه با دنیای خارج چگونه میتونه باعث افت و خیزهای تمدنها، فرهنگها و جوامع بشه. جوامع و فرهنگها مثل آب هستند. در صورتی که جریان داشته باشند زلال، شفاف و پاکیزه میمانند و به محض اینکه در جایی ثابت و ساکن بشوند شروع به کدر، آلوده و لجن شدن میکنند.