آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

این صفحه به بررسی راههای پیش روی ایران برای رشد و توسعه می پردازد

آینده ما

همیشه برای من یک سؤال وجود داشت که چرا فرآیند توسعه و رفاه در ایران این قدر کند و بی هدف طی می شود. این مسئله باعث شد تا رشته ام را به اقتصاد تغییر دهم و در کنار آن مطالبی از باقی شاخه های علوم انسانی و اجتماعی نیز مطالعه کنم. لُب مطلب، آنچه بدست آوردم این شعر حافظ بود که :
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا میکرد
آنچه برای رفاه و توسعه بیشتر نیاز داریم درون دلها و مغزهای ما وجود دارد.
نمی دانم آنچه نوشته خواهد شد اثری هم خواهد داشت یا نه. اما در ریاضی یک تئوری داریم به اسم "اثر پروانه ای" که می گوید: بال زدن پروانه در یک قاره می تواند باعث بوجود آمدن یک گردباد در قاره ای دیگه بشود. امیدوارم این نوشته ها قادر باشند در آیندۀ خودمان و فرزندانمان مؤثر واقع گردند.

۴۲ مطلب با موضوع «نهادها» ثبت شده است

۲۰
بهمن

در درجه اول دقت کنید که وقتی صحبت از سرمایه گذاری می شود دو نوع سرمایه گذاری در ذهن شکل می بندد: سرمایه گذاری در دارایی های دیگر مانند ارز، طلا، ملک و سهام، به منظور استفاده از تغییرات قیمت آنها. در اقتصاد به این فعالیت ها تغییر شکل دارایی و نه سرمایه گذاری گفته می شود. سرمایه گذاری به فعالیتی گفته می شود که در نتیجه آن کالا یا خدمات جدیدی به جامعه عرضه شود. آن چیزی که موتور محرکه رشد رفاه و اشتغال زایی در کشور می باشد، این معنی اقتصادی از آن می باشد.

دوم آنکه همانطور که در قبل گفته شد، هدف افزایش سرمایه گذاری بخش خصوصی و نه دولتی می باشد. واضح است که در سرمایه گذاری دولتی اغلب اولویت ها، شاخص ها و معیارهای اقتصادی مطرح نبوده و کار بر اساس بخش نامه و روابط و رایزنی های سیاسی تصمیم گیری، تامین بودجه و اجرا می شود.

طبق تئوری های اقتصادی دو عامل اصلی تعیین کننده در سرمایه گذاری، درآمد و نرخ بهره می باشند. بدین معنی که هر چه سطح درآمد سرانه کشوری بیشتر باشد توانایی آن کشور در پس انداز و سرمایه گذاری افزایش می یابد. قطعا بخشی از این توانایی به مسائل فرهنگی و عادات یک جامعه باز میگردد: اینکه هر خانواده ای چه مقدار تمایل دارد تا از هر ریال درآمد خود، آن را پس انداز و سرمایه گذاری نماید؟ هر چقدر تمایل خانواده ها به مصرف گرایی بیشتر باشد، توانایی آنها برای سرمایه گذاری کاهش خواهد یافت.

هر چند تغییرات نرخ بهره در بازارهای مالی بشدت تاثیرگذار می باشد، اما اثر آن بر بخش سرمایه گذاری های تولیدی در هاله ای از ابهام قرار دارد. ایده کلی آنست که هر چقدر نرخ بهره بعنوان هزینه استفاده از منابع مالی و وام افزایش یابد، تمایل به سرمایه گذاری کاهش خواهد یافت. هر چند این فرضیه به لحاظ تئوری بسیار منطقی بنظر می رسد اما از نظر تجربی هیچگاه به اثبات نرسیده است.

نکته ای که بایست دقت کرد آنست که بر خلاف کشورهای غربی که دهه هاست مشکلات مربوط به ساختارها و نهادهای اقتصادی و غیر اقتصادی مورد نیاز برای یک فعالیت اقتصادی سالم (سیاسی، اجتماعی ، فرهنگی و اخلاقی، حقوقی) و سرمایه گذاری را حل کرده اند، این مشکلات هنوز برای کشوری مانند ایران حل نشده باقی مانده است. در مقایسه مانند کشاورزی است که باید خواص و جنس خاک زمین را متناسب با نوع کشت خود اصلاح و آماده نماید، والا حتی با بهترین مراقبت و آبیاری نیز محصولی با کیفیت و کمیت مورد دلخواه بدست نخواهد آمد.

تصویر کپی می باشد.

در ارتباط با سرمایه گذاری این عوامل محیطی و زمینه ای بینهایت مهم به دو گروه تقسیم می شوند: فضای کسب و کار و نا اطمینانی ها.

فضای کسب و کار بمعنی شرایط و کیفیت آندسته از مولفه ها و نهادهایی است که یک صاحب کسب و کار کنترلی بر آنها نداشته ولی آنها بشدت بر کسب و کار وی اثر می گذارند. ایده کلی در این شاخص آنست که یک فرد یا گروه برای اینکه وارد یک صنعت و بازار بشوند، آنرا اداره کنند و در نهایت خارج گردند، عوامل محیطی موثر بر آنها چقدر از وقت ، هزینه و انرژی آنها را میگیرد. برای اندازه گیری اینکار مولفه های مختلفی را انتخاب کرده و تعداد مراحل، زمان اجرای آن و هزینه آنها را اندازه گیری و امتیاز دهی می نمایند. این مولفه ها شامل ثبت شرکت، اخذ مجوزهای ساختمانی، ثبت دارایی، اخذ اعتبار، حمایت از سهامداران جزء، پرداخت مالیات، تجارت خارجی، اجرا و الزام آور بودن قراردادها، استخدام و اخراج نیروی کار و انحلال کسب و کار می باشند. قطعا هر چقدر مراحل، وقت و هزینه کمتری از فعالین اقتصادی گرفته شود، تمایل به سرمایه گذاری و فعالیت در اقتصاد افزایش خواهد یافت.

نا اطمینانی ها مربوط به توانایی بازیگران اقتصادی در پیش بینی شرایط آینده می باشد. وقتی سرمایه گذار می خواهد راجع به یک پیشنهاد اقتصادی تصمیم گیری کند، جریانهای درآمدی و هزینه ای آن پروژه رابا توجه به طول عمر آن پیش بینی کرده و بر اساس فرمولهای مختلفی که وجود دارند راجع به خوبی و بدی آن پروژه قضاوت می نماید. مسئله اصلی آنست که آن پیش بینی ها تا چه اندازه درست می باشند. در صورتی که یک جامعه  در جنبه های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و بین المللی خود، بسیار با ثبات باشد می توان با اطمینان کامل نسبت به پیش بینی ها اعتماد کرد. به این شرایط تصمیم گیری تحت شرایط اطمینان گفته می شود. اگر نوسانات متعادلی در جنبه های مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی با درصد احتمالات قابل اندازه گیری وجود داشته باشند، تصمیم گیری ما تحت شرایط ریسک خواهد بود. اما اگر این تغییرات چنان شدید باشد که قابلیت پیش بینی و اعتماد به آنها از بین برود ما در شرایط نا اطمینانی قرار خواهیم داشت. در یک شرایط نا مطمئن نه تنها سرمایه گذاری کاهش می یابد بلکه ماهیت سرمایه گذاری ها نیز تغییر خواهد کرد که راجع به آن در پست های بعدی صحبت خواهم کرد.


۲۰
بهمن

همانطوری که قبلا گفته شد، برای حل مشکل رفاه و بیکاری، یکی از مهمترین فاکتورهایی که باید تقویت شود، سرمایه گذاری بخش خصوصی می باشد. تاکید ما بر روی بخش خصوصی به آن دلیل است که این بخش بطور دقیقی بر روی رقابت، سودآوری، افزایش بهره وری، سرعت در تصمیم گیری، وفق یافتن با تغییرات و کنترل هزینه ها تمرکز دارد در حالی که هیچکدام از این شاخصها در شرکت های دولتی مسئله اصلی نیستند. تمام درآمدهای شرکتهای دولتی به خزانه دولت رفته و تمام هزینه ها نیز از خزانه دولت پرداخت می شود، لذا سود و زیان شرکت دولتی فشاری را به هیئت عامل و کارکنان شرکت وارد نمی نماید. بخصوص که در ایران انتصاب هیئت عامل در شرکتهای دولتی اغلب بر مبنای روابط سیاسی بجای توانایی های مدیریتی استوار می باشد، لذا تعقیب و مشاهده اتفاقات و اخبار سیاسی بیش از مسائل اقتصادی حجم تفکر مدیران را بخود مشغول می نماید. در نتیجه فعالیت شرکتهای دولتی باعث ناکارایی شده و کاری را که یک شرکت خصوصی با یک تومان انجام میدهد، این شرکتها با چندین برابر هزینه انجام خواهند داد. این افزایش هزینه های دولتی بشکل افزایش تورم و کاهش قدرت خرید از جیب مردم هزینه می گردد.

عدم توانایی رقابت با شرکتها و کشورهای خارجی نیز با استفاده از قوانین و بخش نامه های گمرکی در عدم ورود کالاهای وارداتی و ایجاد انحصار تولید، حل گشته و هیچگاه شرکت دولتی مجبور به حرکت و تلاش در جهت افزایش کارایی و کیفیت محصولات نخواهد شد.

از طرفی عدم توانایی مدیریت دولتی در افزایش بهره وری باعث افزایش بدهی هایی می گردد که رفع آنها منوط به گرفت وامهای بانکی گشته که تامین آن با توجه به روابط و نفوذ سیاسی برای آنها آسان می باشد. اما پرداخت این وامها به شرکتهای دولتی در واقع منابع مالی کشور را جهت پرداخت به شرکتهای خصوصی کاهش داده و از بین  می برد. در نتیجه فعالیت شرکتهای دولتی در ذات خودشان (بدون در نظر گرفتن تمام مسائل دیگر) از لحاظ رقابت بر سر منابع مالی موجود در کشور به ضرر شرکت های خصوصی تمام خواهد شد.


تصویر کپی می باشد.

در نتیجه با انتظار از دولت در تاسیس و توسعه شرکت های دولتی بمنظور حل مشکل رفاه و بیکاری در کشور به دولت این اجازه خواهیم داد تا (فارق از مسائل مربوط به فساد اداری، اختلاس و سوء استفاده های احتمالی) منابع کشور را هدر داده، رفاه ما را از طریق کاهش کیفیت کالاها و خدمات کاهش دهد، با افزایش هزینه ها و در نتیجه ایجاد تورم ما را فقیرتر نماید، و در نهایت موسسات و شرکت های ضعیفی بوجود بیایند که نه تنها مشکلی را حل نکرده بلکه خود معضلی برای جامعه به حساب آیند.

در مقابل شرکت های خصوصی در دنیای تولید و تجارت مجبور به رقابتی دوشادوش با شرکتهای بین المللی هستند که بناچار آنها را به افزایش کارایی و بهره وری، افزایش کیفیت، تغییرات تکنولوژیکی و کاهش هزینه ها می کشاند. این شرکت ها بجای ایجاد هزینه های عمومی، پرداخت کننده مالیات نیز هستند و فعالیتشان نه تنها اثری بر تورم نداشته که با افزایش عرضه رفاه خانوارها را افزایش داده و با اشتغالزایی مولد، مشکل بیکاری را بشکل با ثبات و درست حل می نمایند.

در نتیجه وقتی صحبت از افزایش سرمایه گذاری در کشور و لزوم و ضرورت آن می شود، منظور سرمایه گذاری بخش خصوصی و نه دولتی می باشد. 

۱۷
بهمن

برای یک توسعه پایدار یکی از فاکتورهای مهم آزادی اقتصادی می باشد. رتبه ایران در شاخص آزادی اقتصادی در سال ۲۰۱۸ : جایگاه ۱۵۶ بین ۱۸۰ کشور جهان و رتبه ۱۳ از ۱۴ کشور منطقه.

 منبع: Heritage.com

۱۳
بهمن

شاخص قانونمندی و حکومت قانون در سال ۲۰۱۷. رتبه ۸۰ از ۱۱۳ کشور در دنیا و ۵ در منطقه. یکی از چیزهایی که ما برای توسعه نیاز داریم جهانبینی و رفتاری است که این شاخص را بهبود بخشد. گزارش کامل شاخص در ارتباط با ایران را در اینجا می توانید مطالعه نمایید.

۱۳
بهمن

متن مصاحبه من با ایسنا در ارتباط با شرکت های تعاونی بطور مشخص در مازندران را میتوانید اینجا مطالعه نمایید.


۰۸
بهمن

 

بایست دقت کرد که تورم یک بیماری پولی می باشد. تورم در واقع به فرآیند کاهش ارزش پول ملی گفته میشود. یعنی تا دیروز یک خودکار معادل 100 تومان بوده است ولی چون ارزش پول کاهش یافته، اکنون معادل 1000 تومان گشته است. فرآیند تورم را از این طریق که غالب کالاها و دارایی ها و خدمات در کشور شروع به گرانتر شدن (بخاطر ارزان شدن پول ملی) می کنند، می توان مشاهده کرد.

 

بطور کلی هر عاملی که باعث بوجود آمدن مازاد تقاضا شود (یعنی نسبت به حالت تعادل اولیه، تمایل به مصرف و خرید افزایش و تمایل به تولید کاهش یابد) باعث ایجاد تورم خواهد شد. برخی از این علل بر عرضه و تولید اثر گذاشته و آنرا کاهش داده و برخی نیز بر تقاضا اثر گذاشته آنرا افزایش می دهند.

 

 

 

تورم وارداتی: تورمی است که در کشورهای صادرکننده اتفاق افتاده و از طریق واردات به کشور ما وارد می گردد. بعنوان مثال وقتی از چین کالایی وارد میشود، تورم در چین باعث گرانتر شدن کالای وارداتی شده و از آن طریق وارد ایران می گردد.

 

 

 

تورم بخشی: افزایش قیمت یک بخش از اقتصاد مثلا انرژی، دستمزدها و یا حمل و نقل پخش شده و بر تورم کل جامعه اثر میگذارد.

 

 

 

تورم ساختاری: تورمی که از ساختار غلط اقتصادی ناشی می شود. مثلا، ساعات کم کار واقعی کارمندان و کارگران باعث می گردد تا آنها پول 8 ساعت کار را دریافت کرده اما به ازاء آن زمان، کالا تولید نشود. در نتیجه کمبود کالا و خدمات در جامعه اتفاق افتاده، باعث ایجاد تورم می گردد. وجود بخش دلالی بصورت سرطانی نیز درآمدی را ایجاد میکند که ما به ازاء آن کالا و خدماتی ارائه نشده و باعث افزایش تورم میگردد.

 

 

 

تصویر کپی می باشد.

تورم پولی: در صورتی که چاپ و عرضه پول بدون پشتوانه، بیش از حد نیاز تولیدِ کشور باشد بوجود می آید. در واقع با تزریق پول به جامعه، مردم برای خرید کالاها و خدمات هجوم می آورند، اما کالایی وجود نداشته و باعث افزایش تورم می گردد.

 

 

 

همه این علتها با هم در کشور اثرگذاشته باعث میشود تا نرخ تورم در کشور تعیین گردد، اما هر یک وزن و اهمیتی دارد. تحقیقات نشان داده که در کشور ما بیشترین اثر را عرضه پول توسط دولت و بانک مرکزی بر تورم می گذارد. در واقع این پول را دولت برای جبران کسری بودجه خود چاپ و منتشر می کند که راجع به آن در بخش بعدی بیشتر توضیح خواهم داد.

 

 

 

دقت کنید که تورم یک نوع مالیات مخفیانه می باشد: دولت برای جبران کسری بودجه خود پولی در کشور عرضه میکند که باعث افزایش تورم خواهد شد. یعنی اگر در اولِ سال ما با یک میلیون تومان، یک سبد خاص از کالاها و خدمات را می توانستیم بخریم، در آخر سال چنانچه تورم پنجاه درصد بوده باشد، توانایی خرید نصف آن سبد را خواهیم داشت. این با حالتی که تورمی وجود نداشته باشد اما دولت مستقیما پنجاه درصد از ما مالیات بگیرد تفاوتی ندارد.

 

 

 

حال میتوانیم درک کنیم که به چه دلیل تورم و سیاست های تورمی زیاد بشدت ناعادلانه می باشند. چرا که در شرایط مالیات ستانی، از افراد فقیر چیزی دریافت نمی گردد و از باقی افراد بصورت پلکانی بر اساس درآمدهایشان درصد بیشتری مالیات ستانده میشود که عادلانه است. اما در شرایط تورمی، قدرت خرید همه افراد اعم از ثروتمند و فقیر شروع به کاهش پیدا می کند. در عکس العمل به این شرایط، افراد ثروتمند که دارایی و درآمد فراوانی دارند، توان انتخاب داشته درآمد و دارایی های پولی خود را به شکل دارایی های دیگری که در پیک تورمی قرار دارند (مانند زمین و ملک، ارز، طلا و ...) در می آورند و می توانند بیشتر ارزش داراییهای خود را حفظ کنند. اما کارمندان، کارگران و افراد متوسط به پایین جامعه که فقط از درآمد ماهانه خود ارتزاق می نمایند، نمی توانند عکس العملی نشان داده و قدرت خریدشان بشدت کاهش یافته و فقیرتر میشوند. این باعث می شود تا اختلاف طبقاتی در جامعه افزایش یافته و فشار و بار هزینه های دولت بجای اینکه بر دوش افراد ثروتمند تر باشد، بر دوش افراد فقیر تر جامعه قرار گیرد.

 

جستارهای مرتبط:

تورم چیست؟

چرا تورم کنترل نمیشود؟

عوارض جانبی کنترل تورم چیست؟

 

 

 

۲۸
دی

برچسبهای مختلفی که بر روی اجناس گوناگون دیده میشود، صرفا مبلغ یک کالا نیستند و کاربردهای دیگری نیز دارند. بزرگترین کاربرد برچسب قیمتهای یک کالا، مانند کیلوترشمار در یک اتومبیل می باشد، در یک اتومبیل کیلوتر شمار نشان میدهد که با چه سرعتی حرکت می کند، در نتیجه کی نیاز به گاز و کی نیاز به ترمز می باشد. به این وسیله حرکت اتومبیل کنترل می شود. در اقتصاد نیز قیمت هر کالا نشان دهنده فراوانی آن کالا در بازار می باشد. تولید کنندگان و سرمایه گذاران به وسیله آن متوجه می شوند که آیا نیاز به سرمایه گذاری و افزایش تولید وجود دارد یا خیر؟ در صورتی که قیمت یک کالا شروع به کاهش کند نشان دهنده این واقعیت است که تولید یک کالا نسبت به مصرف آن زیاد شده در نتیجه تولید بایست کاهش یابد، سرمایه گذاران نیز نسبت به سرمایه گذاری در تولید آن کالا بیشتر تامل خواهند کرد. اما وقتی قیمت یک کالا شروع به افزایش کند نشان دهنده آن خواهد بود که کمبود کالا در جامعه وجود داشته پس تولیدکنندگان تولید خود را افزایش داده و سرمایه گذاران نیز در افزایش سرمایه گذاری کمتر صبر خواهند کرد.

دقت کنید این مسئله جدای از افزایش قیمتها بخاطر تورم می باشد. تورم در واقع کاهش ارزش پول رسمی کشور بوده در نتیجه برای تهیه تمام کالاها بایست پرداخت بیشتری انجام داد. اما وقتی کمبود کالا اتفاق بیافتد، باقی کالاها و خدمات تغییر قیمتی نخواهند داشت و فقط قیمت آن کالای مخصوص است که بسرعت افزایش می یابد. یکی از مشکلات تورم آنست که تولیدکنندگان و سرمایه گذاران را به اشتباه انداخته  و حساسیت نسبت به قیمت را کاهش خواهد داد: اینکه وقتی قیمت کالایی زیاد می شود، معلوم نیست آن افزایش به دلیل کمبود تولید و یا کاهش ارزش پول می باشد.
از طرف دیگر وقتی دولت تولیدکنندگان و فروشندگان را مجبور به تثبیت قیمت می کند و به آنها اجازه تغییر قیمت نمی دهد مانند آنست که شما کیلومتر شمار یک اتومبیل را بدون توجه به سرعت خودرو روی یک عدد ثابت کنید. یعنی چه ایستاده باشید چه با 150 کیلومتر در ساعت راه بروید کیلومتر شمار ماشین مثلا سرعت 80 کیلومتر در ساعت را نشان بدهد.  در این حالت این تثبیت نه تنها کمکی به راننده نکرده بلکه به احتمال زیاد باعث گیج شدن راننده و ایجاد حادثه  خواهد شد. بطور مشابهی تثبیت قیمت از طرف دولت بازیگران اقتصاد را گیج کرده و یا باعث مازاد تولید و ورشکستگی تولید کنندگان از یک طرف و یا کمبود تولید و کاهش رفاه از طرف دیگر خواهد شد.


تصویر کپی می باشد.

دقت کنید دو مبحث راجع به تغییر قیمتها داریم: یکی افزایش قیمت ها و دیگری آزاد کردن قیمت هاست. این دو مقوله با هم فرق دارند. وقتی دولت بنزین 100 تومان را به 1000 تومان تغییر می دهد این افزایش قیمتها و نه آزاد کردن قیمت هاست. در فرایند آزادسازی قیمتها، نرخی تعیین نمی شود و این بازار است که تعیین کننده آن می باشد، خواه افزایش یابد، خواه کاهش و یا دائم در تغییر باشد. در اغلب کشورهای وارد کننده نفت خام مشاهده می شود که قیمت بنزین بنا به قیمتهای جهانی نفت خام به روز تغییر می کند. به این شرایط آزاذ بودن قیمت ها گفته میشود. متاسفانه در ایران افزایش قیمتها بنام آزادسازی قیمتها معرفی و شناخته می شود، در نتیجه نتایج نامطلوب آن بعنوان ایرادات سیستم بازار آزاد در نظر گرفته می شود. در حالیکه این اشتباه بسیار غلط انداز بوده و خیلی بایست دقت کرد که این دو عبارت ربطی به هم ندارند.
وقتی قیمت کالایی از طرف دولت ثابت نگهداشته شود، تولیدکنندگان برای افزایش سود ناشی از فعالیت خود (و یا دوری از ضرر و زیان) به کاهش کیفیت روی می آورند و این به کاهش رفاه جامعه خواهد انجامید. کاهش کیفیت خیلی از کالاها نظیر شیر خوراکی، نان، خودرو و داروها در کشور در همین راستا می باشد. وقتی قیمت ثابت نگهداشته شود، کیفیت به پای آن قربانی خواهد شد.
اما از طرف دیگر آزاد سازی قیمتها باعث می شود یک رنج وسیعی از قیمت_ کیفیت در بازار هر کالایی ایجاد شده و هر تولید کننده ای با توجه به بازاریابی خود یک سطح از قیمت و کیفیت را در بازار ارائه دهد که این خود به افزایش قدرت انتخاب مصرف کننده و افزایش رفاه جامعه از یک طرف و گشوده شدن بازارهای نیش (تخصصی) و افزایش تولید و ایجاد فرصتهای سودآوری و افزایش اشتغال خواهد انجامید. در امریکا آزاد سازی قیمتهای بلیط هواپیما و حذف قوانین زائد باعث شد تا اشتغال در این بخش از سال 1976 تا 1986 یعنی ده سال نزدیک به 40 درصد افزایش یابد.
در دنیا از سیاستهای قیمت گذاری دولتی، اغلب در کالاها و خدماتی استفاده می شود که در درجه اول استراتژیک بوده و در درجه دوم حالت انحصاری داشته باشد. مثلا فرض کنید فقط یک شرکت مخابرات در کشور وجود داشته باشد. چون مردم به خدمات این شرکت نیاز حیاتی دارند، دولت قیمت خدمات آن شرکت را تثبیت کرده و اجازه نمی دهد تا آن شرکت از موقعیت انحصاری خود، جهت سودآوری بیش از حد سوء استفاده نماید.

 

۲۶
دی

ما دردهایی را در جامعه حس میکنیم از کمبود رفاه، بیکاری، فساد گسترده اداری، هزینه های زیاد دولتی، کاهش کیفیت کالاها و خدمات و غیره. اما هیچگاه پی نمی بریم که خود ما نیز عامل و علت تمام این دردهاییم. اما چگونه؟

همواره بعنوان شهروند انتظار داریم کالاها و خدمات متنوع و زیاد و با کیفیت بالا در اختیار ما قرار بگیرد و همه اینها خیلی تند و سریع اتفاق بیوفتد. و همه این انتظار را از دولت داریم. دوره هایی ناراحتیم که چرا گوجه فرنگی گران شده، مرغ و تخم مرغ افزایش قیمت پیدا کرده و یا چرا دارو گران است؟ و این ناراحتی بصورت افکار عمومی به دولت فشار می آورد که به سرعت این مشکلات را حل کند. دولت میداند حل خیلی از این مشکلات نیازمند زمان است، و یا مشکل موقتی است و بعد مدتی خودش حل میشود، و یا عملا مشکل جایی است که در ساختار اقتصادی کل جامعه گیر کرده و حل شدنی نیست. اما مشکل دولت اصلا اینها نیست مشکل دولت افکار عمومی است که باید پاسخ داده شود چرا که آنرا برای دوره های انتخابات نیاز دارد.

پس این فشار افکار عمومی، دست دولت را برای دخالت در بازار باز می گذارد. سریعترین راهی که وجود دارد چیزی است بعنوان سیاست سقف قیمت، یعنی دولت به تمام فروشندگان مربوطه بخشنامه ای ابلاغ میکند مبنی بر اینکه کالا یا خدمات مزبور را حق ندارند بالاتر از قیمتی که کمتر از قیمتهای روز است بفروشند، والا بایست خود را با تبعات قانونی این کار آماده نمایند.

با اجرای این سیاست در واقع یک سیستم ایجاد می شود که آثار خود را فارغ از خوبی و بدی اعضائش باقی میگذارد. در واقع با اینکار منافع و مضار و راههای کسب منفعت به جامعه نشان داده میشود. اما این آثار چیست؟

وقتی قیمتی پایینتر از قیمت تعادلی بازار به جامعه تکلیف شود، طبق آنچه که در پست قبل گفتم مصرف کنندگان برای خرید کالا به بازار هجوم می آورند، اما چون قیمت کالا پایین نگه داشته شده، تولیدکنندگان تولیدشان را کاهش خواهند داد ( و می دانیم کاهش تولید به مفهوم کاهش رفاه جامعه خواهد بود). در نتیجه در بازار به پدیده ای بنام  مازاد تقاضا بر خواهیم خورد: مقدار کالایی که تمایل به خرید برای آن وجود دارد، اما عملا در بازار وجود ندارد. وقتی که در جامعه کمبود کالا بوجود بیاید خیلی وقتها  اولین چیزی که خواهیم دید صفهای طولانی خرید می باشد. مردم برای خرید یک کالا مجبورند ساعتها در صف بایستند و وقتشان تلف شود. بعلت کمبود کالا و ایجاد صف و یا فشار تقاضا، بین مصرف کنندگان رقابتی برای خرید کالاهای موجود بوجود می آید و تعدادی حاضر خواهند شد که مبلغ بیشتری را برای خرید آن بپردازند، پس بازار سیاه در جامعه بوجود می آید. یعنی فروشنده پنهانی مقداری از کالا را گرانتر از قیمت مصوب بفروش می رساند.



دولت که از این امر مطلع می گردد شروع به ایجاد سازمانی برای جلوگیری و کنترل آن می نماید که بعنوان مثال در ایران به اسم سازمان تعزیرات حکومتی آنرا میشناسیم. ایجاد این سازمان و تمام شعبات آن در استانها و شهرستانها هزینه های دولت را افزایش خواهد داد که از طریق مالیاتها ، فروش اوراق مشارکت، فروش منابع طبیعی و یا افزایش تورم (این مورد بعدا شرح داده خواهد شد)، از جیب شهروندان پراخته خواهد شد. فروشندگان که با ماموران کنترل قیمت مواجه میگردند، برای جلوگیری از زیان وارده شروع به تطمیع و پرداخت رشوه می نمایند و به این طریق بسادگی فضا برای فساد اداری گشوده می گردد. دولت برای کنترل فساد اداری اولیه دست به تاسیس سازمانها بازرسی و کنترل می زند که این خود باز هزینه های دولت را افزایش می دهد. بعلاوه درصد رشوه گرفته شده از فروشنده بیشتر شده و بخشی از آن به لایه های نظارتی انتقال داده خواهد شد و بدینسان فساد اداری گسترده تر خواهد گردید.

تمام این اتفاقات باعث می گردد تا اختلاف قیمت بین قیمت مصوب و قیمت موجود در بازار سیاه زیاد گشته و یک فرصت ناب و طلایی برای قاچاق کالا به داخل کشور ایجاد گردد. در نتیجه معضل قاچاق به مشکلات قبلی اضافه می گردد. واضح است که قاچاق تلویزیون و یا پارچه شاید مشکلات مضاعفی نداشته باشد، اما قاچاق بدون کنترل و قرنطینه های بهداشتی دارو، دام، مواد غذایی و بهداشتی چه آثار زیانباری برای سلامت کشور ببار خواهد آورد. و اینکه دوباره مبارزه با آنها معضلات افزایش هزینه های دولتی و فساد اداری را دامن خواهد زد.

از طرف دیگر کاهش تولیدی که در بالا گفته شد باعث کاهش سود و ورشکستگی شرکت ها و تولید کنندگان شده، علاوه بر کاهش رفاه، بر فشار بیکاری  جامعه نیز خواهد افزود.

کاهش قیمت و کنترل قیمتی کالاهایی نظیر دارو (که مستقیم با سلامتی و جان افراد ارتباط دارد)، باعث می شود تا تولید کننده برای حفظ حداقل سودآوری خود و عدم ورشکستگی به انحاء گوناگون از کیفیت محصول خود بکاهد، در نتیجه اختلاف کیفی محصولات ساخت داخل و خارج از کشور مشاهده می شود. این کاهش کیفیت خود باعث کاهش رفاه مضاعف برای شهروندان جامعه خواهد شد.

و تمام این مشکلات به هم پیچیده و خانمان بر انداز از کجا ناشی می شود؟ از انتظار ما از دولت برای کنترل و کاهش سریع قیمت ها. امیدوارم دفعه آتی که خواستید از دولت انتظار دخالت در موضوعی را داشته باشید، بیشتر راجع به عوارض جانبی آن فکر کرده و به مسئولیت خود در قبال مشکلات آن نیز باندیشید.

۲۴
دی

در سلسله مباحثی که از این به بعد ارائه می دهم، سعی می نمایم با زبانی ساده نهادهای مختلفی که در اقتصاد وجود داشته و برداشت نادرستی از آنها در جامعه می شود را شرح داده و روشن نمایم که چگونه این برداشتهای نادرست در نهایت به ضرر و زیان خودمان تمام خواهد شد.


اولین اشتباهی که در برداشت و درک ما وجود دارد آنست که قیمت هر کالایی کلیدی دارد که کنترلش دست دولت است. وقتی دلش خواست آنرا بسمت گرانی می پیچاند و اگر تصمیم بگیرد به راحتی می تواند آنرا بسمت ارزانی بچرخاند! همانطور که در بخش "اقتصاد و چرخه اقتصادی " گفته شد در هر بازاری دو بخش عرضه و تقاضا وجود دارد. متقاضیان یک کالا و یا خدمات بعلت نیازی که دارند در بازار، کالای مورد نظر خود را جستجو کرده و خریداری می نمایند. واضح است که هر چقدر قیمت کالایی ارزانتر باشد (بدون توجه به نوع کالا، درآمد متقاضی، کالاهای مرتبط دیگر، فرهنگ و جغرافیای متقاضی و ...) تمایل به خرید آن کالا بیشتر می باشد. با گران شدن قیمت کالایی، تمایل و خیلی از اوقات توانایی خرید آن (بعلت محدودیت درآمد) کاهش خواهد یافت. پس بعنوان یک قانون کلی یک خریدار به دنبال آن است که کالایی با قیمت هر چه ارزانتر خریداری کند و در یک حالت استثنائی چه بهتر که آن کالا مجانی باشد. قطعا اگر کالایی مجانی عرضه شود کسی نخواهد پرسید هزینه های تولید آن از کجا تامین گشته و یا دستمزد سازندگان آن چگونه تامین شده است. خریدار سرمست از خرید مجانی خود، کالا را مصرف کرده و به احتمال زیاد به هدر خواهد داد.


از طرف دیگر یک تولید و عرضه کننده برای عرضه محصول بایست هزینه هایی را برای استفاده از عوامل تولید و توزیع بپردازد . پس در قیمتهایی ارزانتر از هزینه تمام شده، کالایی عرضه نخواهد شد. در قیمتهای بالاتر از هزینه تمام شده، هرچقدر قیمت کالا گرانتر باشد تمایل تولید کننده به تولید و فروش بیشتر خواهد گشت، زیرا سود بیشتر کسب خواهد شد. قطعا اگر تولید کننده برای ماژیکی که هزینه تولیدش 1000 تومان بوده، مشتری به قیمت یک میلیون تومان بیابد، آنرا خواهد فروخت و هیچوقت فکر نخواهد کرد که به مشتری ظلم و اجحافی می شود. اگر مشتری تمایل و یا درآمدی نداشت آنرا نمی خرید و دیگر مشتری نبود. یک تولید کننده از یک کالا آنقدر زیاد تولید نمیکند که در انبارهایش باقی بماند و آنقدر گران نمی دهد که نتواند کالایش را بفروشد. پس هر عرضه کننده ای کالایش را به گرانترین قیمتی که برایش مشتری پیدا شود خواهد فروخت.


عکس کپی می باشد.

حال در یک بازار (با فرض یکسری از فروض بسیار مهم که اینجا ذکر نمی کنم) یک قیمت برای هر کالا وجود خواهد داشت که در آن تولید کننده ها همان مقدار کالایی را حاضرند تولید بنمایند، که مصرف کنندگان حاضر به خرید آن می باشند. در نتیجه هیچ کالایی در انبار، فروش نرفته باقی نخواهد ماند. به این قیمت، قیمت تعادلی گفته و همان است که بعنوان قیمت یک کالا مثلا در بازار مرغ، تخم مرغ، برنج و میوه ها می بینیم.

 

در صورتی که فروشنده ای بی دلیل قیمت جنس در بازار را گران کند، در درجه اول خریداران به فروشنده هایی با قیمت ارزانتر رجوع کرده، شخص گرانفروش با عدم توانایی فروش متضرر شده مجبور به پایین آوردن قیمتها خواهد گردید. اگر همه فروشنده ها بی دلیل قیمت کالایی را گران کنند، از طرفی هجوم برای تولید و عرضه محصول زیاد شده، از طرف دیگر تمایل به خرید آن کاهش می یابد، پس فروشندگان از طریق عدم توانایی فروش و انباشت موجودی انبار متضرر گشته، مجبور می شوند هم قیمتها را پایین آورده و هم تولید را کاهش دهند تا قیمتها دوباره به سطح تعادلی باز گردد.


اگر قیمتها بی دلیل در بازار ارزان شوند، آنگاه بازار با هجوم خریداران مواجه گشته، اما تمایل تولید کنندگان به تولید کاهش می یابد، در نتیجه رقابتی بین مصرف کنندگان جهت خرید کالا بوجود می آید و تعدادی برای بدست آوردن آن کالا حاضر به خرید گرانتر خواهند شد. در نتیجه قیمت محصول بتدریج گران گشته تا به حد تعادلی برگردد.


پس در درجه اول اینکه قیمت یک سیستم می باشد و کلیدی نیست که به راحتی خاموش و روشن گردد. دوم آنکه اگر هیچ دولتی هم نباشد که قیمتها را کنترل کند، قیمتها به سطح تعادلی خود رسیده و ثابت باقی خواهند ماند، و اینطور نیست که تا بینهایت افزایش یابند. سوم آنکه اگر دولت بخواهد قیمتی را کنترل کند، باید از طریق همین سیستم و مکانیزم اینکار را انجام دهد، والا دچار عوارض ناخواسته بدی خواهد شد که بعدا آنرا بیشتر توضیح خواهم داد.


آخر اینکه مطالب ذکر شده در بالا کلا با تورم و افزایش عمومی قیمتها فرق داشته و برای زمانی است که سطح تورم در جامعه صفر باشد. تورم یک بیماری دیگری است با صورت مشابه گرانی که علل دیگری دارد که بعدا راجع به آن بیشتر شرح می دهم.

۰۸
دی

اما سوال باقی مانده آن است که در برابر ایراداتی که به سیستم فعلی آموزش و پرورش وارد است، چه پیشنهاد جایگزینی وجود دارد؟ پر واضح است که پاسخ وابسته به این خواهد بود که چه هدفی مد نظر ما خواهد بود. پس نیاز است به یک تصویر شفاف تر از انسانی که در یک جامعه توسعه یافته زندگی میکند برسیم. فرض را بر این  می گذاریم که این شخص باید کسی باشد که خصوصیات اخلاقی و رفتاری مشخصی داشته باشد (صداقت و درستکاری، تعهد و مسئولیت پذیری، قانون مندی، نظم، احترام به جان و شخصیت خود و دیگران، ارزشمند بودن وقت و زمان، ارزشمند بودن کار، اعتماد بنفس ، مناعت طبع و ...). دیگر آنکه بتواند از نظر مالی و کاری، روی پای خود ایستاده، یک شغل برای خود ایجاد کرده و آنرا گسترش داده و آنقدر قوی شود که دست دیگران را نیز بگیرد، استعدادهایش را بشناسد و شکوفا کند، توانایی رفع مشکلات در زندگی خود و کمک به دیگران را داشته باشد، روابط اجتماعی را بلد بوده و بتواند با دیگران ارتباط برقرار کند، سالم و سلامت باشد و از زندگی لذت ببرد، و بعنوان مزاحم در یک جامعه نبوده بلکه کمک به رشد و تکامل و پیشرفت جامعه نماید. از طرف دیگر بایست در نظر بگیریم که افراد فارغ التحصیل شده در مقطع دیپلم، قصد ادامه تحصیل نداشته و میخواهند یک کار و شغل برای خود دست و پا کرده و وارد جامعه شوند (قطعا راه برای ورود افراد به آموزش عالی باز بوده و بعنوان یکی از راههای کسب مهارت در نظر گرفته میشود). در نتیجه علاوه بر آموزش الفبا و خواندن و نوشتن و حساب و ریاضی اولیه، تواناییهای زیر حتما بایست تا قبل از دیپلم آموزش داده شود. 


اولین توانایی توسعه خصوصیات رفتاری و اخلاقی است که در بالا شرحی از آنها لیست شد. دومین توانایی که هر فرد نیاز است آنرا یاد بگیرد، فن بیان و توانایی ارتباط با جامعه است که در مدارس اصلا به آن توجه نمی شود. آموزش این توانایی علاوه بر رشد مدنی یک جامعه اعتماد بنفس دانش آموزان را نیز افزایش می دهد. توانایی بعدی آیین نگارش است که بُعد دیگری در ارتباط با مراودات اجتماعی می باشد. بجای اتلاف وقت دانش آموزان با موضوع نگارش انشای علم بهتر است یا ثروت، به دانش آموزان یاد داده شود که چگونه یک متن اداری، حقوقی، قانونی، تجاری، گزارش کار، مقاله علمی و یا یک نامه دوستانه می توان نوشت.

در ورزش بجای دادن توپ و بازی بی هدف فوتبال در حیاط، علاوه بر اجرای نرمشهای اصلاحی که به رشد و سلامت جسمی کودکان کمک میکند، آموزش تئوری آنها از انواع ورزشهایی که در دنیا وجود دارد و آشنایی آنها با قوانین آن می باشد. چه بسا که هر یک از کودکان در ورزشی استعداد داشته باشند که بدون آگاهی از وجود آنها هیچگاه این استعداد کشف نگردد. از طرف دیگر بخشی از لذت زندگی در دیدن و مشاهده مسابقات است و دانستن قوانین آن، لذت آنرا دو چندان می کند. 


تصویر کپی می باشد.

در ریاضی بیشتر بر روی روشهای استدلال و منطق، خلاقیت و توانایی در حل مشکلات سرفصلها نگاشته شود.

در علوم بجای حفظ کردن قوانین کشف شده در هر یک از پدیده ها، بر روی روشهای کشف حقایق و قوانین با مشاهده پدیده ها و استفاده از آنها در رفع مشکلات آموزش ها صورت گیرد. حتما در همه مقاطع، حقوق حداقل در سطح حقوق مدنی و تجاری، و مقداری در ارتباط با حقوق بین الملل آموزش داده شود. در ذیل این مباحث روشها نگارش قراردادهای تجاری نیز حتما در نظر گرفته شود. حسابداری و مقدمه ای در باب مدیریت مالی آنچیزیست که همه افراد بایست بلد باشند. خیلی از مشکلات اقتصادی موجود در جامعه نه بخاطر وجود رکود در اقتصاد کلان بلکه بخاطر عدم توانایی مدیریت مالی افراد در زندگی خودشان می باشد. یکی از مواردی که همگی می بایست آنرا بدانند فنون مذاکره و چانه زنی در تجارت است. از دیگر مهارتهای مورد نیاز کارآفرینی و تجارت آداب معاشرت تجاری و یا توانایی های رفتاریست که بعنوان ( business etiquette)  آموزش داده می شود. 

در باب آموزش خودشناسی و داشتن دید درست انسانی و اجتماعی مقدمه ای بر فلسفه، اقتصاد، جامعه شناسی، تاریخ ایران و جهان، تاریخ ادیان و علوم سیاسی آموزش داده شود. در هنر نیز همچون ورزش اصل بر یافتن استعداد فرد و همچنین درک و لذت هنگام برخورد با آثار هنری گوناگون می باشد، لذا آموزش تئوری هنرها و سبک های مختلف در هر یک از آنها و آموزش مقدماتی عملی آنها بسیار با اهمیت می باشد. بدین معنی که مثلا ممکن است کسی استعدادی در موسیقی سنتی نداشته باشد، ولی حداقل دستگاههای هفتگانه موسیقی را هم از لحاظ تئوری و هم هنگام گوش دادن به یک قطعه موسیقی شناخته و کار خوب را از بد تشخیص بدهد. در آموزش زبانها خارجه (انگلیسی، عربی و ... )بجای تمرکز بر درک مطالب نگاشته شده، بایست بر روی افزایش توانایی ارتباطی از طریق گفتگو یعنی صحبت کردن و گوش دادن کار کرد. یعنی اگر یک فرد ایرانی در یک کشور عربی یا انگلیسی زبان بعنوان مثال رها گردد، آیا قادر به گفتگو با شهروندان آنجا خواهد بود یا نه.


مورد دیگری که بایست حتما در سیستم آموزشی ما تغییر کرده و مورد بازنگری قرار گیرد، روشهای تدریس می باشد. کسی در آن شک ندارد که هیچ کس با حفظ کردن جمله "پارک دوبل وسط خیابان غیر قانونی بوده و تجاوز به حقوق دیگران  می باشد"، و نمره 20 گرفتن از آن ملتزم به رعایت آن در جامعه نمی شود. پس بایست بدنبال روشهای تدریسی دیگری رفت که این مورد حقوقی بعنوان یک بینش در شخصیت هر فرد نهادینه کرده بطوریکه آنرا در زندگی خود بکار گیرد.